شور از و در جمله‌ی دنیا فتاد
پیشِ او در باختی، حالی، بصر
هر که دیدی، زود، نابینا شدی
همچنان می‌تافتی آن آفتاب
می نیارد دید رویِ من کسی
کانکه در شوری کند ناگاه حال
بی سر و بن گم شود در زور عشق
برنیاید زان نقاب، آن آفتاب

 

 

 

***

 

 

گر به شورِ عشق نیست ایمان ترا
گ ازین مجلس ترا یک دُرد نیست
اهلِ سودا را، که هستند اهلِ راز،
نازِ ایشان ذرّه‌ای در قرب حق

 

 

 

این حکایت بس بود برهان ترا
در رهِ او، شود و سودا خُرد نیست
هست با او گه عتاب و گاه ناز
بر جهانی زاهدی دارد سَبَق

مصیبت‌نامه، ص۳۴۸

 

 

 

اصل این حکایت از تورات سرچشمه گرفته است که «چون موسی از کوهِ سینا به زیر می‌‌‌‌آمد… به سببِ گفتگوی با او پوستِ چهره‌ی وی می‌‌درخشید ـ پس ترسیدند که نزدیکِ او بیایند… و چون موسی از سخن گفتنِبا ایشان فارغ شد نقابی بر روی خود کشید. و چون موسی به حضور خداوند داخل می‌‌شد، تا باری گفتگو کند، نقاب را بر می‌‌داشت تا بیرون آمدنِ او… و بنی‌اسرائیل روی موسی را می‌‌دیدند که پوستِ چهره او می‌درخشد. پس موسی نقاب را به روی خود باز می‌‌کشید تا وقتی که برای گفتگوی او می‌‌رفت.»[۲۹۴] مولانا نیز به این حکایت اشاره کرده است:
مقاله - پروژه

 

 

روی موسی بارقی انگیخته
نورِ رویش آنچنان بُردی بَصَر
او ز حق درخواسته تا توبره
توبره گفت از گلیمت ساز هین

 

 

 

پیشِ رو او توبره آویخته
که زمرّد از دو دیده‌یْ مارِکر
گردد آن نورِ قوی را ساتره
کان لباسِ عارفی آمد امین…

مثنوی/۳: ۴۴۷

 

 

 

استاد فروزانفر در مأخذِ این تمثیل به قصص‌الانبیاء، ثعلبی،۱۷۴ و تفسیر ابوالفتوح،۱: ۱۲۴ و الرسالهالقشیریه/ ۴۱ ارجاع داده است.[۲۹۵] استاد ریتر نیز به همین گونه مراجع و نیز به اثرِ استاد فروزانفر ارجاع داده است.[۲۹۶]
ـ اسرائیلیات در شکستن الواح و عصبانیت حضرت موسی(ع)
خداوند در سوره‌ی اعراف/۱۵۰ می‌فرماید: وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِی مِنْ بَعْدِی أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکَادُوا یَقْتُلُونَنِی فَلَا تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (۱۵۰) هنگامی که موسی (از مناجات) به پیش قوم خود خشمگین و اندوهناک بازگشت، گفت پس از (رفت من به مناجات) چه بد جانشینیِ مرا انجام دادید. آیا بر فرمان پروردگارتان (مبنی بر انتظار رجوع من از میعادگاه طور و مراعات پیمان خود با من) شتاب ورزید؟ موسی الواح را بینداخت و (موی) سر برادرش (هارون) را گرفت و آن را به سوی خود کشید (چرا که او را مقصّر می‌دید. هارون) گفت: ای پسرِ مادرم!این مردمان مرا درمانه و ناتوان کردند و نزدیک بود مرابکشند، پس دشمنان را به من شاد کن و مرا از زمره‌ی قوم ستم پیشه مدان.[۲۹۷]
ـ روایت تورات

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...