۵-۵-۲- اهداف قیام
از بررسی مجموعه ی شواهد تاریخی، احادیث و روایات و همچنین سخنان خود ادریس، چنین بر می آید، که همان اهداف و انگیزه هایی را که درقیام و جنبش های حسنی سال های قبل بیان شد، در این قیام نیز خود را کم و بیش نشان داد. به نظر می رسد، یکی از مهمترین اسناد و شواهد تاریخی که می توان از آن به اهداف قیام ادریس پس برد، نامه هایی است که او برای مردم و قبایل ساکن شمال افریقا و همچنین مصریان نوشته و آنان را به قیام علیه عباسیان دعوت به همراهی نموده: ۱- یاری مظلوم و احیای سنت پیامبر (ص) ۲- اجرای احکام کتاب الهی ۳ – جهاد علیه دشمنان دین ۴ – مقابله با ظالمان و ستمگران ۵- احقاق حقوق مظلومان و فرزندان پیامبران ۶- معرفی خود به عنوان فرزند و نوه علی (ع) و پیامبر(ص) ۷ – از همه مهم تر، امر به معروف و نهی از منکر ( الهی زاده، ۳۱۵:۱۳۸۵ – ۳۲۸ به نقل از اخبار فخ، ۱۷۵:۱۹۹۵ ).
پایان نامه
تمایل و گرایش بیش از حد قبایل بربر شمال افریقا به ادریس، نشانگر سیره نیکو و وابستگی وی به اسلام و تلاش در جهت گسترش و ترویج دین الهی بود و این یعنی هدفی که همه بزرگان و رهبران دین های الهی برای آن مبعوث شده بودند.
روایات متعددی از ائمه دین ( علیهماالسلام ) و بزرگان در مورد صداقت و سلامت قیام ادریس در برخی منابع تاریخی ذکر شده که می تواند گوشه ای از اهداف او را آشکار سازد. کما اینکه پیامبر (ص) او را مردی از شجاعان خاندان خود معرفی کرد ( قمی، ۱۳۸۳، ج۲۵۶:۱ ).
همچنین امام هشتم (ع) سوگند یاد نمود که ادریس، از اصیل ترین و بهترین و شجاع ترین افراد اهل بیت بوده، و در میان خاندان ما، چنین افرادی بسیار کم وجود دارند (ابراهیمی ورکیانی، ۲۳۳:۱۳۸۸ ).
بزرگان و اندیشمندانی چون : شیخ طوسی در رجالش او را از اصحاب امام صادق (ع)، مامقانی در تنقیع المقال، محدث قمی در منتهی الآمال و حتی ابن خلدون سنی مذهب در مقدمه خویش، همه و همه از او به نیکی و حسن سابقه و راوی حدیث اهل بیت یاد کرده اند(رضوی اردکانی، ۲۵۲:۱۳۷۵ و کاظمی پوران، ۱۹۶:۱۳۸۰ – ۱۹۷ ).
احتمالا، شواهد، دلایل و اظهارات یاد شده می تواند تا حدودی، بیانگر و موید سلامت شخصیت و متعالی بودن اهداف جنبش ادریس بن عبدالله باشد.
۵-۵-۳- مقابله هارون با ادریس
فرار ادریس به مغرب و تشکیل دولت ادریسیان در آنجا، نفوذ عباسیان در شمال افریقا را بشدت تهدید کرد، این در حالی بود که قبلا، در اندلس نیز، دولت امویان تاسیس شده بود که هیچ رابطه خوبی با عباسیان نداشت ( مختار اللیثی، ۳۱۲:۱۳۸۷ ). هارون از بسط نفوذ ادریس در مغرب بسیار نگران بود، لذا به نظرش رسید که برای پایان دادن به این نگرانی فقط دو راه در پیش رو دارد : اول، لشکرکشی به مغرب، که با توجه به دوری منطقه از مرکز خلافت و شرایط حاکم بر شمال افریقا احتمال پیروزی او بسیار اندک بود. دوم، تقویت حکومت بنی اغلب در مصر، در کنار این ها،تلاش برای حذف فیزیکی خود ادریس ( ابراهیم حسن، ۷۵۲:۱۳۸۸ ). لذا پس از مشورت با یحیی خالد برمکی، شخصی به نام سلیمان بن جریر معروف به « شماخ » از زیدیه بتریه را مامور قتل ادریس کردند ( اصفهانی، ۴۷۳:۱۳۸۷ ).
شماخ به عنوان مرید و پیرو ادریس به خدمت او در آمد و پس از آنکه اطمینان او را کاملا جلب کرد، روزی عطری زهر آگین به او داد، ادریس نیز پس از استشمام بلافاصله مسموم گردید و جان سپرد (همان:۴۷۵ ).
اما ابن اثیر، عامل قتل ادریس توسط شماخ را داروی دندان دردی می داند که آغشته به زهر بود و باعث مرگ وی شد ( ابن اثیر، ۱۳۸۰، ج۳۶۱۳:۸ ). مورخان مدت حکومت ادریس بن عبدالله را هفت سال می دانند و پس از او مردم به علت پیوند و علاقه ای که به خاندان او داشتند، بلافاصله با فرزند یازده ساله اش بیعت کردند (کاظی پوران، ۲۰۳:۱۳۸۰ ). پس از ادریس دوم نیز یازده تن از فرزندانش به فرمانروایی رسیدند (دایره المعارف تشیع، ۳۳۲:۱۳۷۳). که تا حدود دویست سال در آن ناحیه میراث خوار بزرگ خاندان و جد خویش بودند( یعقوبی، ۱۳۷۴، ج۴۰۷:۲ ).
۵-۵-۴- بررسی و نقد قیام
در ارزیابی پایانی این قیام، ضرورت دارد به چند نکته توجه و دقت شود : نکته اول، در مورد اهمیت تاسیس دولت ادراسه می باشد، که حسنیان پس از پنج قیام ناکام در دوران حکومت عباسیان، بالاخره موفق شدند، اولین دولت شیعی مذهب، آن هم در میان قبایل پراکنده بربر مغرب، تاسیس کنند که کاری عظیم و بی سابقه محسوب می شد. ( الهی زاده، ۲۲۶:۱۳۸۵ و دایره المعارف تشیع، ۳۳۲:۱۳۷۳ ).
دومین نکته قابل توجه اینکه، موسس این حکومت در پی دعوت به اسلام اهل بیت، و به عنوان پیک عدالت اسلامی، وارد صحنه جامعه بربر شما افریقا گردید و بربرها نیز او را به اعتبار علوی بودنش به پیشوایی خود برگزیدند و با او بیعت کردند و نزدیک به دو قرن حکومت خاندان و فرزندان او را پاس داشتند (خضری، ۵۵:۱۳۸۸ ).
سرانجام سومین نکته اینکه، بیشتر منابع تاریخی، حکومت و قیام ادریس را نخستین جنبش موفقیت آمیز علویان در مقابله با حکومت عباسی می دانند. علل و ریشه های این موفقیت و پیشرفت چه بوده است؟ علل این پیروزی ها را می توان در دو بخش خلاصه کرد : اول : ۱-محبوبیت فرزندان رسول خدا (ص) ۲- ظلم ستیزی علویان و شیعیان ۳- قیام ها و خون های بناحق ریخته شده و … دوم: ۱- روح سلحشوری و استقلال طلبی قبایل شمال افریقا ۲- روح ساده و حقیقت طلب عشایر آنجا در پذیرش حق و حقیقت ۳- دور بودن مغرب از مرکز خلافت عباسی ( همان : ۲۵۸ و کاظمی پوران، ۱۹۹:۱۳۸۰ ).
۵-۶- ادامه قیام های علویان در عصر صادقین (علیهما السلام)
قیام ها و حرکت های علویان در عصر امامت ائمه صادقین (علیهما السلام)،به چند جنبش اخیر خلاصه نمی شود. بلکه موارد متعدد دیگری نیز در آن روزگار توسط افراد و شخصیت های شاخه های حسینی و حسنی به وقوع پیوست،که در این جا برای جلوگیری از اطاله مطلب، فقط به ذکر چند مورد از مهمترین آن ها اشاره می گردد:
عبدالله بن معاویه بن عبدالله جعفر طیار،در کوفه
عبدالله بن محمد بن علی بن الحسین، در مدینه
عبدالله بن حسن بن حسن بن علی (ع)، در هاشمیه (کوفه)
حسن بن حسن بن حسن بن علی (ع)، در هاشمیه (کوفه)
اسماعیل بن ابراهیم بن حسن، در هاشمیه (کوفه)
علی بن محمد بن عبدالله بن حسن، در هاشمیه (کوفه)[۴]
فصل ششم
بررسی و تحلیل مواضع ائمه صادقین
(علیهماالسلام) در ارتباط با قیام های علویان
۶-۱- ماهیت قیام سادات علوی در عصر صادقین (علیهما السلام)
برای پی بردن به ماهیت واقعی قیام ها و حرکت هایی که در عصر صادقین ( علیهماالسلام ) به وقوع پیوستند. ملاک ها و شاخص هایی وجود دارد که می تواند ما را در شناخت این امر مهم کمک نماید. برای نمونه به چند شاخص مهم در فرهنگ شیعی، اشاره می شود.
یکی از این ملاک ها، نقش مستقیم یا غیر مستقیم ائمه (علیهما السلام) در یک قیام است.البته این نقش و حضور یا عدم حضور می تواند به اشکال مختلفی خود را نشان دهد. از حضور فیزیکی و مشهود امام گرفته ( همچون حادثه کربلا ) تا حضور نماینده ایشان، یا حداقل دعا و حمایت های وی و … امام در پی شروع قیام، اگر هیچکدام از موارد مذکور در نهضتی به چشم نیاید، بعید به نظر می رسد چنین قیامی ماهیتی شیعی و مکتبی داشته و در راستای سیره اهل بیت (ع) باشد.
ملاک دیگر، قول و فعل قیام کنندگانو رهبران نهضت است.توجه و دقت در شعارها،آرمان های مطرح شده، برخوردهای عملی آنان در روز حادثه و قبل از آن نیز می تواند، معیارهای مناسب، جهت ارزیابی ماهیت قیام محسوب گردد ( نامعلوم، ۸۴:۱۳۸۹ ).
شاخص دیگر، میزان و مقدار پایداری و استقامت قیام کنندگان و بویژه رهبران آن در مسیر هدف و رسیدن به آن باشد. آیا حاضرند تا پای جان و شهادت از آرمان خویش دفاع و بر دستیابی به آن اصرار نمایند یا خیر ؟ به فرموده امام حسین (ع)، از کسانی هستند که دین را تا آنجا می خواهند که به منافع دنیایی آنان ضرر و زیانی وارد نکند. شخصیت و سابقه رهبران قیام نیز ملاک قابل اعتنایی برای ارزیابی یک قیام است به عنوان مثال وقتی در رأس یک قیام مانند نهضت عاشورا، امام حسین (ع) باشد، این خود بهترین شاخص و یقینا مافوق شاخص هاست، پس اشخاص نیز می توانند در این عرصه، ما را در شناخت ماهیت قیام یاری دهند.
یکی از راه های شناخت افراد و گروه های سیاسی – اجتماعی یا ماهیت یک نهضت، شناخت دشمنان و معارضان آنهاست. با کمی توجه و دقت در تاریخ اسلام می توان به خوبی دریافت که دشمنان و به صلیب کشیدگان اهل بیت و پیروان آنان، تقریبا همه از یک طیف و جناح بودند. هشام بن عبدالملک، یوسف بن عمر، عباس بن سعد، خراش بن سعد، خالد بن قسری، زهره بن سلیم، عیسی بن موسی و نصر بن سیار اینان چه کسانی و از چه تباری بودند؟ ( امینی، ۲۶۷:۱۳۸۸ ).مگر نه این است که همه آنان از بازماندگان و اخلاف همان کسانی بوده که در سال ۶۱ هـ . ق و بعد از آن تعدادی از بهترین فرزندان پیامبر (ص) و پیروان ایشان را به بدترین شکل ممکن به شهادت رساندند، در عصر صادقین ( علیهماالسلام ) نیز همان ها، ادامه دهنده مسیر و سیره زشت نیاکان خویش بودند.
در ارتباط با قیام های عصر صادقین ( علیهماالسلام )، با توجه به آنچه گفته شد، می توان نتیجه گرفت که شاید ریشه اصلی بسیاری از قیام های یاد شده، باید در رفتارهای ناصواب حکام اموی و عباسی در حق شیعیان جستجو نمود و این جنبش ها را نشانه و واکنشی از عکس العمل ها و احساسات مردم مسلمان، نسبت به آن رژیم های ضد مردمی دانست ( عمید زنجانی، ۱۴۶:۱۳۶۹ ). از طرفی، غالب جنبش های علوی این دوران، حرکت های اسلامی و مثبتی بودند که رهبران آنها در صورت پیروزی، خلافت و حکومت را به اهلش که ائمه معصومین (ع) باشند واگذار می نمودند ( رضوی اردکانی، ۹۹:۱۳۷۵ ).
احیای مقوله امر به معروف و نهی از منکر، در متن تمامی جنبش های مذکور، کاملا به چشم می خورد و شاید بتوان گفت، یکی از اهداف اصلی و مشترک حرکت های مذکور بود.
البته این نکته را نباید از نظر دور داشت، که تحریفات و ابهامات بسیاری توسط مورخان دوران پانصد ساله عباسیان، جهت خدشه دار نمودن قیام های علوی و شخصیت های آن صورت پذیرفته است، چنانکه تهمت هایی که در کتب قدیم و جدید اهل سنت به زید و امثال او زده شده، همانا بذر هر شر و فسادی بوده که گروه گرایی را در جان ها زنده ساخت و اتحاد اسلامی را از هم پاشید ( امینی، ۲۶۸:۱۳۸۸ ). و لذا برای درک بهتر حقایق باید به قرائن و شواهد تاریخی و غیر تاریخی، مانند خطوط کلی و برجسته زندگانی ائمه اطهار ( علیهم االسلام) مراجعه کرد ( خامنه ای، بی تا : ۶۶ و نصیری، ۲۰۳:۱۳۸۹ ). که از این مقوله، در ادامه بحث مواضع ائمه (ع)، به آن عنایت ویژه خواهد شد.
۶-۲- نقش اوضاع سیاسی-اجتماعی جامعه،در مواضع ائمه صادقین(ع)
این یک واقعیت منطقی و تاریخی است که بخش عمده ی عمل و رفتار هر فرد، مولود وضع اجتماعی و اراده شخصی او می باشد و هر انسان آگاه و بصیری با توجه به شرایط اجتماعی و محیطی عصر خود رفتارش را در زمینه های مختلف، ترسیم و هدایت می کند. ائمه معصومین (ع)نیز که خود الگوهای اعلاء و برتر جامعه اسلامی، بویژه شیعیان هستند از این اصل،جدا نمی باشند . البته پذیرش این اصل به معنای محصور و محکوم کردن ایشان در دام تاریخ و اجتماع نیست، بلکه هر یک از ائمه اطهار (ع) با توجه به ویژگی های الهی و محیطی که در آن بسر می بردند، به ظاهر نقش ویژه ای را ایفا نموده اند.
این یک نگاه منطقی و اصولی شیعه به آن بزرگوارن است که آنها را یک اصل واحد و مجموعه متحد و به هم پیوسته می داند. هیچ کس حق ندارد برخی ائمه را به داشتن صفاتی خاص و برخی دیگر را با ویژگی های دیگری توصیف کند، بلکه همه ایشان یکسان و در یک جهت هستند، این شرایط سیاسی-اجتماعی و… جامعه عصر هر امام است، که باعث ظهور یک ویژگی خاص در برخی از ائمه می شود که در دیگران نبود یا کمتر به نظر می رسید.
لذا برخی با جهاد و شهادت خویش، برخی دیگر با نشر علوم و احکام و تفاسیر و … سعی در بیدار کردن وجدان های خفته و یا وادار کردن حکام به رعایت اصول واحکام اسلامی می کردند ( ابراهیمی ورکیانی، ۲۰۰:۱۳۸۸ ).
ائمه اطهار (ع) هیچگاه خود را در چارچوب تنگ انقلاب سیاسی یا تغییرات فرهنگی و اصلاحات اجتماعی محدود نمی کردند، بلکه همه ی امور را پیوسته با هم دیده و بطور فراگیر، تاریخ و جامعه را، جهت می دادند ( مدرسی، ۱۶۹:۱۳۷۸ ) . ائمه اطهار (ع) در همه جای جامعه حضور داشتند و در برابر هر واقعه ی کوچک و بزرگی که در جامعه اسلامی به وقوع می پیوست مواضع خاصی داشتند.
مهمترین اصل در موضع گیری های ائمه اطهار (ع)، حفظ اصل مکتب و مذهب بود و اگر به این نتیجه می رسیدند که شرکت آنان در یک قیام باعث کشته شدن ایشان می گردد و کشتی امت بدون کشتی بان و ناخدای هدایتگر معصوم می ماند، صلاح را در این می دیدند که مسیر مبارزه را برای حفظ اساس و محور تغییر دهند و حتی الامکان بطور غیر مستقیم از سلسله قیام های شیعی حمایت و پشتیبانی نمایند و به همین دلیل است که مثلا حسین بن علی( شهید فخ ) در قیام خود به مردم می گوید : من شما را به رضای آل محمد دعوت می کنم و نسبت به تصریح نام امام کاظم (ع) احتیاط و تقیه می نمایند ( رضوی اردکانی، ۱۰۶:۱۳۷۵ ).
در تمامی دوران امامت امام صادق و امام کاظم ( علیهماالسلام )، حکومت اموی و عباسی به شدت آندو امام و شیعیان ایشان را تحت فشار و تعقیب دائمی قرار داده بودند و با کوچکترین بهانه و سوء ظنی حتی ساختگی، به بدترین وجه با علویان برخورد می کردند.
خود هارون که بیرحمی در حق علویان را از منصور به ارث برده بود، بارها سوگند یاد نموده بود که علویان و شیعیان را ریشه کن کرده، لذا بسیاری از آنان را زنده به گور کرد و یا در سیاه چال های زندان انداخت ( شریف قرشی، ۸۴:۱۳۶۸ ). حتی می نویسند، فشارهای او نسبت به ائمه و شیعیان قابل قیاس با دوره منصور نیز نیست و بهتر است عصر او را در این زمینه با دوران متوکل عباسی مقایسه نمود ( جعفریان، ۳۹۱:۱۳۸۴ ).
در عین حال، هم امام صادق (ع) و هم امام کاظم (ع) تلاش می کردند، تا با حفظ رابطه خویش با شیعیان به طور مستقیم یا غیر مستقیم و همچنین با موضع گیری های منفی خود، در مقابل سیاست ها و رفتارهای خلفای وقت به حفظ و رهبری تشکل های سیاسی-اجتماعی شیعیان ادامه دهند و نقش الهی خود را همچون پدران بزرگوار خود ایفا نمایند.
یکی از مهم ترین چالش های پیش روی ائمه ششم و هفتم ( علیهماالسلام ) در طول دوران امامت خویش، که ریشه و سابقه تاریخی داشت، ضعف اعتقاد و سست ایمانی بسیاری از مردم مسلمان و حتی شیعیان آنان بوده است. بارها آندو بزرگوار از این مشکل نزد اصحاب خاص شکایت می فرمودند. شاید بتوان گفت که خلفای اموی و عباسی در عصر صادقین (علیهماالسلام ) تا حدود زیادی نمایانگر و نماینده طبیعی مردمان عصر خویش بوده باشند. مردم و جامعه ای که فرقه ها و گروه های سیاسی متعدد و منحرف، بسیاری از ایشان را به بیراهه کشانده بود و از نمایندگان واقعی مکتب و مذهب، فاصله ها گرفته بودند ( مدرسی، ۴۸:۱۳۷۸ ).
این معضل در میان مردم عراق بیشتر خودنمایی می کرد. گرچه به ظاهر نسبت به ائمه (ع) ارادت نشان می دادند، اما در مقاطع سرنوشت ساز، ایمان آنان رنگ می باخت و خود را کنار می کشیدند ( تاری و دیگران، ۲۱۱:۱۳۸۲ ).
روایت شده، سدیر که یکی از خواص امام صادق (ع) بود از آن حضرت از علت عدم قیام پرسید، امام به او فرمود : به خدا سوگند اگر من به اندازه ۱۷ نفر شیعه واقعی داشته باشم، لحظه ای بر قیام درنگ نمی کردم،ما شیعیانی می خواهیم که مطیع اوامر ما باشند. از امام صادق روایت شده که فرمودند : پس از حسین بن علی (ع) همه از راه بازگشتند مگر سه نفر ابوخالد کابلی، یحیی بن ام طویل و جبیر بن مطعم.به هر حال این شواهد نشان دهنده قلت یاران واقعی و معتقد امام می باشد، که امام را وادار می سازد تا چندان در عرصه قیام ظاهر نشود. لذا ائمه (ع) چاره ای نداشتند که ابتدا به اصلاح فکر و فرهنگ مردم و شیعیان خویش بپردازند و ایشان را از دام های متعدد و گسترده ی افکار و اندیشه های الحادی نجات دهند و سپس ایشان را در یک واحد سیاسی بزرگ رهبری نمایند ( مدرسی، ۴۸:۱۳۷۸ و حیدری آقایی ۱۳۸۵، ج۲۵۵:۱ ).
یکی از مهمترین ویژگی های مبارزاتی ائمه (علیهماالسلام) از زمان رحلت پیامبر (ص)، و حتی قبل از اینکه امام علی (ع) به خلافت برسد، همان هدفمند بودن مبارزات آن بزرگواران بود. ایشان هیچ گاه مبارزه را برای خود مبارزه نخواستند و انجام ندادند، بلکه همیشه و اولین اولویت و هدف آنان، حفظ سنت و انتقال پیام آن به انسان های آزاده بود و اگر ذره ای احساس می کردند که مبارزه و رویارویی مستقیم و حتی غیر مستقیم آنان باعث آسیب رسیدن به اصل مکتب و مذهب می شود، تا آنجا که امکان داشت از آن صرف نظر می نمودند و شاید هم به همکاری می پرداختند ( پارسانیا، ۷۳:۱۳۷۶ ). اولین نمونه این سیره مبارزاتی در سکوت و خانه نشینی خود حضرت علی(ع) در بیست و پنج سال دوران سه خلیفه نخست در تاریخ اسلام قابل مشاهده است، یا صلح امام حسن فرزند بزرگوار ایشان با معاویه و دهها مور دیگر که در دوران امامت ائمه (ع)، قابل ذکر و بررسی است.
اگر می بینیم ائمه بزرگواری چون امام صادق یا امام کاظم (علیهماالسلام)، در برخی قیام های عصر خویش، شرکت مستقیم ندارند، احتمالاً نه بدلیل مخالفت با چنین جنبش هایی است، بلکه با توجه به اینکه عالم به گذشته و آینده اند و می دانند که اگر در چنین قیامی شرکت نمایند، قطعاً پیش از همه در خطر و مورد توجه دشمن هستند و مقدّر خداوند بر ماندن ایشان و رهبری امت و حفظ مکتب تعلق گرفته است، لذا مصلحت را در این می بینند که فقط به طور غیر مستقیم حامی و تقویت کننده ی چنین قیام هایی باشند ( رضوی اردکانی، ۱۳۸۵:۱۳۷۵ ).
عصر امامت ائمه صادقین ( علیهماالسلام )، از نظر فکری، فرهنگی و اوضاع آشفته سیاسی، یکی از بحرانی ترین مقاطع تاریخ اسلامی در قرون نخستین هجری محسوب می گردد. فرقه ها، مکاتب، احزاب سیاسی با همه افکار و عقاید انحرافی و الحادی خویش ارکان اعتقادی جامعه اسلامی را به شدت تهدید می کردند و به قول برخی اندیشمندان، اختلاف افکاری در دنیای اسلام پیدا شده بود که نظیرش، قبلا دیده نشده بود، بعدش هم پیدا نشد ( مطهری، ۱۲۴:۱۳۸۷ ).
از نظر ائمه صادقین (علیهماالسلام )، در این شرایط بحرانی فکری – فرهنگی، مقابله نظامی و ورود بر ضد حاکمیت، بدون فراهم آوردن مقدمات لازم نتیجه ای در بر نخواهد داشت و لذا براه انداختن یک جریان شیعی فراگیر با اعتقاد به امامت، لازم و ضروری به نظر می رسید،تا براساس آن قیامی که آغاز می شود با پیروزی به پایان برسد و پس از پیروزی نیز تداوم یابد ( طقوش، ۶۴:۱۳۸۷ – ۶۵ ) .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...