تلقی نسبت به چگونگی ارزشیابی آموخته ها

 

در این رویکرد یاددهی- یادگیری ارزشیابی از آن جهت اهمیت دارد که نشان می­دهد رفتارهای مورد انتظار تا چه اندازه در پایان آموزش در اعمال و رفتار فراگیران ظاهر شده است. بر این اساس ارزشیابی بیشتر بر بازده و نتیجه یادگیری توجه دارد و کمتر به فرآیندهای ذهنی و کوششی یادگیرنده برای یادگیری اهمیت می­دهد(احمدی،۱۳۸۷).

 

دانش ­آموزان به­منظور تعیین اینکه رفتار مشخص مورد نظر را اکتساب نموده ­اند، سنجش شده و از آزمون­های مبتنی بر معیار استفاده می شود. معلمان در ارتباط با قابلیت­ها، به طراحی آزمون­های مبتنی بر معیار مبادرت می ورزند. این سنجش را ‌می‌توان با بهره گرفتن از مشاهده رفتارها یا آزمون­های قلم – کاغذی انجام داد (میلر، ترجمه مهر محمدی، ۱۳۸۷). در این رویکرد دانش ­آموز خوب وایده­آل ‌بر اساس معیارها و استانداردهای از پیش تعیین شده تعریف می­ شود. بدین معنی که دانش ­آموز ایده­آل و موفق کسی است که در آزمون­های تعیین شده بالاترین نمرات را کسب نماید. یعنی دانش­آموزی که حجم حافظه­اش وسیع شده و انباشته از اطلاعات مختلف و مهارت­ های گوناگون ‌می‌باشد (احمدی،۱۳۸۷).

 

رویکرد یاددهی – یادگیری مکتب شناخت گرایی

 

این رویکرد، بر اساس نظریه رشد شناختی پیاژه تدوین گردیده است.

 

نظریه پیاژه، درباره فرایند یاددهی – یادگیری بر پایه­ نظریه او پیرامون شناخت و یادگیری و به نوبه­ خود، مراحل رشد عقلانی و نیز مصاحبه­ی بالینی پی­ریزی شده است. برخی از مفروضات نظریه پیاژه عبارتند از این که همه کودکان از مراحل اساسی حسی – حرکتی، پیش عملیاتی، عملیات عینی و عملیات صوری گذر ‌می‌کنند. تحول توانایی شناخت هر فردی، تا حد زیادی منحصر به خود او است و تحول شناختی، نتیجه ی تعامل فرد با محیط اطراف (از جمله معلم) است (مهر محمدی، ۱۳۸۷، ص ۱۴۴).

 

نقش معلم و دانش ­آموز و نحوه ارتباط آن­ها

 

در رویکرد شناختی پیاژه، نقش معلم این است که فضایی تسهیل کننده برای فعالیت آزادانه­ی دانش ­آموزان فراهم کند. معلم در این رویکرد، به عنوان راهنمای هوشمندی عمل می­ کند که در هر مرحله، دانش ­آموزان را برای تعادل­جویی مستمر تحریک می­ کند(احمدی،۱۳۸۷).

 

نقش دانش ­آموز در این رویکرد، فراگیری از طریق کاوشگری مطالب متناسب با رشد عقلانی، تحت هدایت معلم است. ‌بنابرین‏، شاگرد در تجربه­ یادگیری نقش فعال دارد. ارتباط معلم و شاگرد در این رویکرد ، ارتباطی دو جانبه است (مهرمحمدی، ۱۳۸۷).

 

تلقی نسبت به ارزشیابی آموخته ­ها

 

فرایند­ها و مهارت­ های شناختی باید در کانون توجه ارزشیابی قرار گیرند. ‌بنابرین‏ آزمون­ها حاوی مسائلی است که برای حل آن­ها دانش ­آموزان باید مهارت­ های گوناگون فکری را به خدمت گیرند (میلر، ترجمه مهر محمدی، ۱۳۸۶).

 

رویکرد یاددهی – یادگیری مکتب انسان­گرایی

 

این رویکرد بر اساس نظریه کارل راجرز تدوین شده است. نظریه ی راجرز درباره فرایند یاددهی – یادگیری، بر پایه­ دیدگاه او در خصوص یادگیری معنی­دار در روان درمانی و مفروضاتی که برای تدریس و یادگیری در نظر می‌گیرد، بنا نهاده شده است. برخی از این مفروضات عبارت­اند از: دانش ­آموزان چیزی را یاد می­ گیرند که به داشتن آن، نیاز یا علاقه دارند. تنها یادگیری حاصل از خود پژوهشی می ­تواند تاثیر معنی­دار بر رفتار داشته باشد. ‌بنابرین‏، تمایل به یادگیری و آگاهی از نحوه­ یادگیری از کسب اطلاعات مهم­تر است (مهرمحمدی، ۱۳۸۷، ص ۱۴۶).

 

نقش معلم و دانش ­آموز و نیز نحوه ارتباط آن­ها

 

در این رویکرد، وظیفه­ی معلم آفرینش فضایی تسهیل کننده در کلاس درس است. فضایی که در آن یادگیری معنی­دار می‌تواند به­وقوع بپیوندد. ‌بنابرین‏ معلم از نشان دادن واکنش مستقیم به دانش ­آموزان اجتناب می­ کند. معلم موقعیتی را تدارک می بیند که در آن موقعیت، دانش ­آموز بتواند آزادانه احساساتش را درباره خود و دیگران بیان کند. رویکرد انسان گرایی،رویکردی دانش آموز – مدار است. ‌بنابرین‏ بر محور دانش آموز قرار ‌می‌گیرد. دانش آموز دشواری­ها را مشخص می‌کند و برای حل آن­ها نیز خودش تصمیم ‌می‌گیرد و معلم در این فرایند، نقش ترغیب کننده و بعضاً ارشادی دارد. رابطه معلم و شاگرد در این رویکرد، رابطه­ای مشارکتی است و آموزش از قابلیت انعطاف زیاد برخوردار است (مهرمحمدی، ۱۳۸۷).

 

تلقی نسبت به ارزشیابی آموخته ­ها

 

ارزشیابی شامل ارائه بازخورد صادقانه و یاری رساننده به دانش آموزان است. معلم و دانش آموز می‌توانند هر دو در این فرایند حضور داشته باشند (میلر، ترجمه مهر محمدی، ۱۳۸۶).

 

رویکرد یاددهی – یادگیری ساخت و سازگرایی

 

رویکرد ساخت و سازگرا برخاسته از دیدگاه جان دیویی، ویگوتسکی و به ویژه پیاژه است(کات و جونز،۱۹۹۹؛به نقل از احمدی،۱۳۸۷). در این رویکرد یادگیری تعاملی پویا بین عوامل متعددی است. تعامل بین دانش پیشین، تجارب حسی هم زمان، سیستم های اعتقادی و سایر افراد در یک بستر فرهنگی اجتماعی منجر به تفاسیر متعددی می شود که در مواجهه با شواهد و قرائن طبیعی و با اتکا به شبکه­ دانش شخصی به­همراه ظرفیت محدود حافظه کاری مورد تأیید قرار ‌می‌گیرد و در حافظه­ بلند مدت ذخیره می­ شود (بونستر، نقل از مهر محمدی، ۱۳۸۷).

 

 

نقش معلم و شاگرد

 

معلم در این رویکرد تسهیل­کننده است و در کلاس درس شرایطی ایجاد می­ کند که در آن دانش ­آموزان در جستجوی معنی باشند، از ارزش عدم قطعیت آگاه باشند و خود مسئول یادگیری خود باشند. این رویکرد دانش ­آموز محور است. دانش ­آموز فعالانه بر مبنای دانسته ­های موجود خود و در یک بستر و موقعیت اجتماعی به ساخت دانش می ­پردازد (مهرمحمدی، ۱۳۸۷). رویکرد ساخت و سازگرایی برنقش فعال یادگیرنده در درک مفاهیم و معنا بخشیدن به اطلاعات تأکید دارد.دانش ­آموزان با ایجاد تناسب بین اطلاعات جدید و آنچه از قبل می­دانند،یاد می­ گیرند.در فرایند یادگیری این دانش ­آموزان هستند که از طریق تجربه ، تفکر انتقادی و تعامل با محیط، دانش خود را می­سازند.یادگیری و یاددهی در محیط ساخت و سازگرایی فرآیندی است برای پرورش دادن، نه انتقال دانش. امروزه آن دانشی مورد تأکید است که بر عملکرد واقعی دانش ­آموز در موقعیت­های واقعی زندگی دلالت کند. معلمانی که از مهارت کافی در تدریس برخوردارند، در ارائه ایده­های جدید،انگیزش درونی را در دانش ­آموزان ایجاد ‌می‌کنند. دانش ­آموزان در این کلاس­ها تشویق می­شوند تا فعالیتی را انتخاب نموده و در یادگیری خود نقش داشته باشند.در رویکرد ساخت و سازگرایی، یادگیری بیش از آن­که معلم محور باشد، یادگیرنده محور است.نقش معلم به عنوان راهنما و مشاور در این فرایند، فراهم کردن فضایی است که در آن دانش ­آموزان نقش فعال و کاوشگرانه­ای را در یاگیری ایفا کنند(احمدی،۱۳۸۷).

 

تلقی نسبت به ارزشیابی آموخته ها

 

در رویکرد ساخت و سازگرا ارزشیابی از یادگیری حین تدریس و موقعیت های یادگیری صورت می‌گیرد. ارزشیابی موثق مانند یادگیری اغلب در موقعیت­های طبیعی و به­ صورت مستمر، حین مواجهه­ دانش ­آموز با مسائل و تکالیف انجام ‌می‌گیرد. تمایز قاطع بین تدریس و ارزشیابی غیر ضروری تلقی می­ شود. ارزشیابی در ضمن تدریس و تعاملات معلم / دانش ­آموز و تعاملات دانش آموز/ دانش آموز صورت ‌می‌گیرد (مهرمحمدی، ۱۳۸۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...