از جمله‌این مفسّران سیّد قطب است که در مقدمۀ سورۀ مائده، ابتدا به روند سوره‌ اشاره نموده که‌ احکام شرعی گوناگونی را در بر می‌گیرد…. و در کنار این احکام از حلال کردن وحرام کردن، مگر به‌اجازۀ خدا نهی می‌کند وبیان می‌کند که‌این همان دینی است که خدا برای انسان کامل کرده‌است و آنرا می‌پسندد.
پایان نامه
مفسر فی ظلال بدون توجّه به شأن نزول این آیه مجدداً تأکید می‌کند که منظور از این قسمت آیه به‌این که قرآن آخرین کتاب الهی است وجهان بینی کتابهای قبل از خود را نیز تصدیق می‌کند ونگهبان مفاهیم آنها است و قوانینی را که برای بندگانش انتخاب کرده وپسندیده بوسیله‌ان پایان می‌پذیرد.
سید قطب دربارۀ زمان نزول سورۀ مائده ‌اشارۀ کوتاهی به روایات وارده می‌کند؛ از جمله‌اینکه در روایتی آمده‌ است که‌همۀ سوره یکجا نازل شده وتنها آیۀ سوم آن که در سال دهم نازل شده‌است وسپس با توجه به موضوعات سوره ورخدادهای زندگی وسیرۀ پیامبر به نقد روایات پرداخته‌است ویکباره نازل شدن سوره را نمی‌پذیرد و می‌گوید آیۀ سوم قطعاً باید پس از سورۀ فتح نازل شده باشد.
سید قطب در پایان دیباچۀ سوره دوباره به سراغ این آیه رفته وبدون هیچ اشاره‌ای به جریان غدیر خم میگوید:
فرموده خدا بیانگر یگانه سرچشمه‌ای است که‌این ملت؛ برنامۀ زندگی، نظم و نظام جامعۀ خود، ومقررات ارتباط خویش را دریافت می‌کند. و نیز بیانگر استقرار این آیین با تمام جزئیات عقیدتی و قانونی است ودر مسائل عقیدتی و پرستشی و قانونی آن تعدیل و تغییری صورت نمی‌گیرد. زیرا این آیین کامل شده ‌است
وکار آن پایان پذیرفته‌است.[۴۸۸]
مفسر فی ظلال در ذیل آیه نیز به گونه‌ای القاء می‌کند که ‌این آیه ظاهراً ارتباطی با آیۀ تحریم ندارد و سوالی را مطرح می‌کند؛ که چرا این قسمت از آیه در بحثهای مربوط به‌ایۀ تحریم قرار گرفته‌است؟
اگرچه وی به نزول جداگانه و مستقل این عبارت قرآنی در حجه الوداع اعتراف کرده وحتی آنرا آخرین آیۀ نازل شده می‌داند واز قرار گرفتن آن در این محل تعجب می‌کند اما در پاسخ می‌گوید:
یکی از معانی آن این است که شریعت اسلام مجموعه‌ای است تجزیه‌ناپذیر، وکامل وهمه چیز در آن به‌هم پیوند دارد.[۴۸۹]
حال با توجه به‌اینکه ‌آیۀ فوق به صورت مستقل نازل شده واز نظر موضوعی نیز با آیات قبل و بعد خود تناسب ندارد بلکه ممکن است نظر مرحوم علامه (ره) در این زمینه صحیح باشد؛ بنابراین در این گونه آیات نباید به سیاق آیات اکتفا کرد و به تفسیر آنها پرداخت، تا مثل سید قطب از محل قرار گرفتن آیه تعجب کنیم بلکه در این گونه موارد باید به شأن نزول خاصی که وجود دارد مراجعه کرد. چون در این صورت تفسیر آیات دقیقتر وآسانتر خواهد بود.
پس می‌توان گفت اگر چه سیاق نقش مهمی‌در تفسیر آیات دارد و در تفسیر فی ظلال نیز از اهمیت خاصی برخوردار است اما در استفاده‌از آن دچار افراط شده وگاهی به خطا رفته‌است.
آیه ششم:
{…اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنْکُمُ الرّجسَ اهْلَ البَیت و یُطَهِرُکُم تَطهیراً} [۴۹۰]
اشکالی که غالباً مفسّران و دانشمندان علوم قرآنی را درباره ‌آیه فوق به خود مشغول کرده‌است این است که ‌این قسمت از آیه خطاب به چه کسانی است؟ به زنان پیامبر| خطاب نموده‌است یا فقط شامل خمسه طیبه می‌شود؟
به ‌اعتقاد برخی از مفسّران اهل سنّت، آیه تطهیر شأن نزول خاصی ندارد بلکه شامل زنان پیامبر | هم می‌شود چون در بین آیاتی قرار گرفته‌است که مربوط به زنان پیامبر | بوده و روایاتی در این زمینه ‌ارائه می‌دهند. از جمله‌اینکه‌از عکرمه نقل شده‌است که در معابر راه می‌رفت وفریاد می‌زد آیه دربارۀ زنان پیامبر نازل شده‌است.[۴۹۱]بطور مثال سید قطب معتقد است که: تطهیر یک مساله عام است نه خاص که شامل افراد مشخص شود بلکه تمام افراد با کسب شرایط مشمول آیه قرار می‌گیرند. وی می‌نویسد:
تطهیر روش اسلام است و آن عبارت است از آگاهی و تقوی در ضمیر، سلوک و عمل در زندگی است و با این خصوصیات، اسلام در شخص مسلمان کامل می‌گردد.
وی هم چنین معتقد است که چون واژه بیت در آیه فوق بدون هیچ وصف یا اضافه‌ای آمده‌ است، نشانۀ این است که گویا در عالم تنها یک خانه ‌است، که‌ آن قدر معروف و مشهور است که نیازمند هیچ‌گونه شرح و توصیفی نبوده و آن خانهء اهل بیت است.
او سپس این گونه نتیجه می‌گیرد که: منظور از اهل بیت، زنان پیامبر | هستند که ‌آیه شان و منزلت آنان را تعیین می‌کند و آنان را از سایر زنان مسلمان متمایز ساخته‌است و خداوند منزل آنان را محل نزول قرآن و حکمت و محل طلوع نور و هدایت و ایمان قرار داده‌است.[۴۹۲]
بنا براین دلیل این دسته‌از علما که ذیل آیه شریفه را درباره زنان پیامبر دانسته‌اند آن است که‌ایات قبل و بعد آیه تطهیر در سوره‌احزاب درباره زنان رسول خدا است, پس این آیه نیز باید در شأن زنان رسول خدا باشد. چون سیاق آیات حکم مى کند که درباره زنان رسول خدا باشد.
علامه طباطبائی& بعد از نقد و بررسی روایاتی که‌اهل سنت درباره مصادیق و مخاطب آیه ‌آورده‌اند، در اثبات اینکه‌این آیه در شأن خمسه طیبه‌است می‌گوید:
« آیه مورد بحث از جهت نزول جزو آیات مربوط به ‌همسران رسول خدا ( ص) و متصل به ‌آنها نیست حال یا این است که به دستور رسول خدا | دنبال آن آیات قرارش داده‌اند، و یا بعد از رحلت رسول خدا | اصحاب در هنگام تالیف آیات قرانی در آنجا نوشته‌اند، موید این احتمال این است که ‌اگر آیه مورد بحث که در حال حاضر جزو آیۀ {و قرن فی بیوتکنَّ } است از آن حذف شود، و فرض کنیم که‌اصلاً جزو، آن نیست، آیه مزبور با آیۀ بعدش که می‌فرماید: { واذکرن} کمال اتصال و انسجام را دارد، و اتصالش بهم نمی‌خورد.وی معتقد است که کلمه { اهل البیت} در عرف قرآن اسم خاص است که ‌هر جا ذکر شود منظور از آن، این پنج تن هستند یعنی رسول خدا|علی ×و فاطمه و حسنین × و بر هیچ کس اطلاق نمی‌شود، هر چند که‌ از خویشان و اقربای آن جناب باشد.»
دلیلی که مفسّر المیزان ارائه می‌دهد تا ثابت کند که‌اهل بیت، فقط زنان پیامبر نیستند این است که: هیچگاه صحیح نیست ضمیر مردان را به زنان ارجاع داد و به زنان گفت «عنکم» از شما بلکه‌اگر فقط همسران، اهل بیت بودند باید می‌فرمود: عنکنَّ.[۴۹۳]
علاوه بر دلیل فوق دلایل دیگری نیز می‌توان بر عدم صحت ادعای این دسته‌ از مفسرین ارائه داد:
۱) حدیث صحیح از ام سلمه رسیده, و حدیث کساء معروف و مشهور است که پیامبر فرموده «أللهم هؤلاء أهل بیتى» و در پایان حدیث کساء, ام سلمه‌از رسول خدا پرسید که‌ایا من نیز در زمره‌اهل بیت هستم پیامبر فرمودند: تو اهل نجات هستى, ولى از اهل بیت من نیستی
۲) عالمان ومحدّثان مجموعه روایاتى را که دلالت دارد آیه شریفه درباره خمسه طیبه نازل شده بالغ بر ۷۰ حدیث دانسته‌اند و شایان تأمل است که روایات نقل شده ‌از طریق عامه در این زمینه بیشتر از روایاتى است که خاصه نقل کرده‌اند.[۴۹۴]
برخی از دانشمندان علوم قرآنی، در این که مصداق اهل بیت اصحاب کساء: پیامبر|، امام علی×، امام حسن ×، امام حسین ×، وحضرت فاطمه ÷می‌باشند، بدلیل فراوان بودن روایات، اسناد و گزارشهای در این باره، هیچ گونه تردیدی روا نمی‌دارند. برخی از عالمان روایات مربوطه را در حد تواتر، وبرخی دیگر در حد بس فراوان وبرخی نیز بی شمار می‌دانند.
پیامبر| نیز به گونه‌ای شگفت آور تلاش می‌کرد که‌این مصداق را روشن کند. بطوری که بعد از نزول آیه شش ماه به‌هنگام نماز بر در خانۀ حضرت زهرا÷می‌ایستاد وصدایش را فراز می‌کرد ومی‌فرمود: الصلاه‌اهل البیت:{ اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنْکُمُ الرّجسَ اهْلَ البَیت و یُطَهِرُکُم تَطهیرا}ً. هان ای اهل بیت هنگام نماز است وخداوند می‌خواهد که… بدین سان پیامبر قولاً وعملاً ( سنت قولی وعملی ) بر تفسیر آیه تأکید می‌نمود. [۴۹۵]
آیۀ هفتم:
{ وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِی الْیتامى‏ فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَهً أَوْ ما مَلَکَتْ أَیمانُکُمْ ذلِکَ أَدْنى‏ أَلاَّ تَعُولُوا }[۴۹۶].
علاوه براین که در بارۀ ارتباط این آیه با آیۀ دوم، شبهۀ ایجاد شده‌است؛ یکی از شبهات مدعیان تحریف قرآن، نیز عدم تناسب و هماهنگی میان صدر و ذیل این آیه‌است؛ چون میان شرط و جزای آیه مزبور ظاهراً هیچ ارتباطی نیست.
زیرا شرط این است: اگر نتوانستید قسط و عدالت را درباره یتیمان رعایت کنید.
و جزای آیه نیز این است: دو یا سه یا چهار زن بگیرید. پیداست که میان عدم رعایت عدالت درباره ‌ایتام (شرط) و جواز تعدد همسران (جزا) مناسبتی وجود ندارد. وبه‌این دلیل استناد می‌کنند که قسمتی از آیه حذف شده‌است.
از جملۀ کسانی که‌اعتقاد دارد که در این آیه تحریف صورت گرفته‌است محدث نوری در کتاب فصل الخطاب است. وی در باره‌این آیه‌از خبر و احتجاجی که علی × با زندیق داشته دلیل آورده و معتقد به تحریف این آیه شده‌است.
در قسمتی از این خبر آمده‌است:
« ثم قال فی جمله سواله واحده یقول: وان خفتم الا تقسطوا فی الیتامی‌فانکحوا ما طاب لکم من النساء…. ولیس شیئ یشبه‌القسط فی الیتامی‌نکاح النساء ولا کل النساء ایتام فما معنی ذلک »؛
ودر قسمت دیگر خبر است که علی × از این سوال چنین پاسخ فرمود:
«وان خفتم الا تقسطوا…… فهو ما قدمت ذکره من اسقاط المنافقین من القرآن وبین
القول فی الیتامی‌وبین نکاح النساء من الخطاب والقصص اکثر من ثلث القرآن.»
سوال کننده مناسبتی بین قسط در ایتام وبین نکاح زنان نمی‌یابد وعلی × هم فکر وسخن اورا تایید و می‌فرماید اینکه منافقین از قرآن ساقط کردند وبین سخن در یتیمان وبین نکاح زنان بیشتر از یک سوم قرآن از خطاب وقصه‌ها ساقط نموده‌اند وبه عبارت دیگر بین صدر وذیل آیه ( شرط وجزا ) بیش از یک سوم قرآن حذف شده‌است.
درباره‌ارتباط آیۀ دوم با این آیه مرحوم طبرسی پنج وجه را مطرح کرده‌است، یکی از وجوه‌ارتباط که ظاهراً از جهت انسجام با سیاق آیه، بهترین وجوه تناسب است.[۴۹۷] عبارت است از اینکه:
درآیۀ دوم در مورد بیان پرداختن اموال یتیمان به خودشان، و مخلوط نکردن اموال آنان با اموال خود، و تبدیل نمودن اموال پاک، به‌اموال ناپاک و حرام صحبت شده‌است… به دنبال این دستور، مؤمنان و مقدسین از ترس گرفتار شدن به حرام، از تکفل امور یتیمان، خوددارى مى‏کردند؛ زیرا در صورت مراوده و اختلاط به‌هر صورت اشتباه رخ مى‏دهد، و دچار حرام مى‏شوند.
بنابراین، در آیه سوم سوره نساء اجازه نکاح با زنان یتیم را داده و مى‏فرماید:
{فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ… }
به‌هر حال، ازدواج با زنان یتیم، یکى از راههاى تخلص و نجات از تنگناى حرج و دشوارى در امر مال یتیمان است ‏.
علامه طباطبایی& نیز بصورت بسیار زیبا به‌ارتباط آیات در این سوره و نهایتاً آیۀ دوم و سوم می‌پردازد وی اعتقاد دارد که سیاق آیات سوره نساء تأکید بر احترام گذاشتن به مال ایتام است.به‌این صورت که در آیه دوم فرمود:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...