نگارش پایان نامه با موضوع : ادبیات زندان( بررسی اصطلاحات، اشعار،دیوار نوشته هاو ادبیات شفاهی ... |
-آمدی سورمه تو چشمش کنی بلند شدی کورش کردی.
-پول اجاره خانه ات را قبل از معاش کنار بگذار.
-گنگ دانا،بهتر از سخن گوی نادان است.
-صدای خود را پایین آور دلیل خود را محکم نگهدار
-آن را که حساب باک است از محاسبه چه باک است
-اگر نمی توانی با گاو نر مقابله کنی به گوساله اش شاخ بزن
-هر چه در جیب داری بخور باز از غیب می رسد
-نانت را بده نانوا بپزد ولو نصفش را بدزدد
-سگ سگس کند ولی چو گرگ بینند با هم نشوند
-شیر که پیر شود قورباغه هفت تیرکش می شود.
-با آن کس ز آتش عشقت چو ما نسوخت
پرهای دلت نسوخت ندانم چرا نسوخت
-جز آهن دل تو که دارد توان و تاب
دیگر دلی نماند که بر حال ما نسوخت
-بس عاشقان که خویش چو پروانه سوختند
کس غیر ما و شمع ز سر تا ز پا نسوخت
-بر نی نوای عشق چو مطرب نواز ساخت
در حیرتم که نی چرا از این نوا نسوخت
-من در این دشت پر از خوف خطر
جز به الطاف توام نیست نظر
-من در این کوچه بی عابر و تنگ که در آن نیست به جز شیشه سنگ
-به کجا روی کنم؟ جز گل روی تورا چه گلی بو کنم
-در دل وادی بی عشق ها چشم و دل بسته رهایم نکنی
گر کنی به کجا روی کنم
-یا رب روا مدار که گدا معتبر شد گر معتبر شود ز خدا بی خبر شود
-از دشمنان برند شکاست نزد اوست چو دوست دشمن است شکایت کجا برم؟
-از صحبت پادشه بپرهیز چو پینه نرمو ز اتش تیز
-از مکافات عمل غافل مشو گندم ز گندم روید و جو ز جو
-اگر مشک خالصی نداری مگوی ورت هست خود فاش گرد به بوی
-اگر مرد هست ز هنر بهرور هنر خود بگوید نه صاحب هنر
-ای شده از شناخت خود عاجز کس شناسی خدا را هرگز
-این دغل دوستان که می بینی مگسانند گرد شیرینی
-با هر که دوستی خود اظهار می کنم خوابیده دشمنی است که بیدار می کنم
-بچه ظالم ستمگر می شود تیغ چون بشکست خنجر می شود
-به شیرین زبانی و لطف و خوشی توانی فیلی به مویی کشی
-تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
-تا ندانی کیست همسایه به مارت تلف مکن مایه
-تاجر ترسنده دل و لرزنده جان در جان نه سود بیند و نه زیان
-تو اول بگو با کیان دوستی من آنک گویم که تو کیستی
-سخندان پرورده پیر کهن بیندیشد آنکه گوید سخن
-خرج از کیسه مهمان بود حاتم طایی شدن آسان بود
-ترحم بر پلنگ تیز دندان ستمکاری بود با گوسفندان
-اگر از داد کشیدن کاری ساخته بود الاغ برای خود قصرها ساخته بود
-اگر رزق و روزی ما با دویدن بود در جهان از سنگ خوشبختر نبود
-کس نخوارد پشت من جز ناخن انگشت من
-گر بر سر نفس خود امیری مردی گر بر دگری خرده نگیری مردی
-مردی نبود فتاده را پای زدن گر دست فتاده ای بگیری مردی
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1400-08-22] [ 02:42:00 ب.ظ ]
|