اعتزال نوین در شبه قاره هند
در سرزمین‌های اسلامی غیر عربی ما تاثیر اعتزال را در نومعتزلیان می‌توانیم مشاهده نماییم‌، خصوصا در میان مسلمانان سنی شبه قاره هند. گولدزیهر می نویسد‌: ارتباط محکم مسلمانان با تمدن غربی و مسامحه ایشان با مظاهر زندگی غربی‌، سبب گردیده تا اثری عمیق در طبقات روشنفکر اسلامی بر جا گذارد و تلاش خویش را معطوف دفاع از اسلام نمایند و در این راه از گرایش‌های عقل‌گرایانه استفاده می‌کنند و گرایش عقلی مهم‌ترین گرایش در این مسیر است و لذا به نومعتزلیان تمایل یافته‌اند. سر سید احمد خان مشاهده کرد که هند حدود ۷۰ میلیون مسلمان دارد که همگی اسیر فقر و بدبختی هستند و از مشکلات عدیده رنج می برند و کسانی که چیزی از دین می‌دانند‌، از رجال دینی‌ای تبعیت می‌کنند که از دین چیزی جز ظاهرش را درک نمی‌کنند و از روح اسلام بی خبر هستند‌، پس مکتبی فکری تاسیس نمود که توانست حرکت وسیعی در عرصه تعلیم‌، خصوصا در عرصه تربیت به وجود آورد که امیر علی یکی از بزرگترین رهبران این مدرسه گردید‌، پیروان این مدرسه معتقدند که اسلام صحیح در سایه عقل قرار دارد و اسلام نزدیک‌ترین دین به طبیعت بشری است ولی باید در دین و جامعه و تعلیم و تربیت تجدید نظر اساسی شود که این مهم با رجوع به قرآن و سنت سلف صالح که با عقل و طبیعت بشری توافق دارد‌، امکان پذیر است. تفسیر متون باید به گونه‌ای علمی باشد که با جمود مبارزه کند و بتواند بین اسلام و علوم جدید و اروپایی نقطه مشترک ایجاد کند پس تصمیم گرفت در هند دانشگاهی در سطح آکسفورد و کمبریج ایجاد کند تا افراد خاصی تربیت کرده و آن افراد عامه مردم را تحت تعلیم قرار دهند و جهت نیل به این هدف دانشکده اسلامی انگلیسی شرق را تاسیس نمود و هنگام افتتاح این مرکز هدف اصلی خویش را تعلیم و تربیت اعلام کرد ؛ به زودی دانش آموختگان این مرکز در تمام هند پراکنده شدند و هدف دانشگاه خود را انتشار دادند و ترویج نمودند و از آن هنگام به بعد نام «علیکره» دیگر نام یک دانشکده یا دانشگاه نبود بلکه دلالت بر نوعی از عقل‌گرایی و رنگ و بویی از اجتماعی خاص داشت.[۱۶۶]
رابرت کاسپار در مقاله ای با عنوان «احیای مکتب معتزله» به نحو شایسته ای آغاز کار معتزله‌گرایی جدید را از محمد‌عبده تا احمد امین دنبال کرده است. با توجه به محل وقوع این حرکت در مصر و عمق مقاله کاسپار در ترسیم آن ما قطعاً مدیون او هستیم. اما به دلیل نقص کار او در ارتباط دادن این تحقیق با تحولات مشابهی که در سایر نواحی اسلامی رخ داده است مسئولیت این مغالطه بر عهده او است که نومعتزله‌گرایی در مصر یا جهان عرب را پدیده‌ای منزوی و سرچشمه آن را شخص محمد‌عبده تلقی کرده است.[۱۶۷]
در سوی دیگر جهان اسلام یعنی شبه قاره هند‌،معرفی دوباره برخی مفاهیم معتزلی را می‌توانیم توسط یکی از تجددخواهان قرن هجدهم یعنی شاه ولی الله دهلوی بیابیم. او نیز با احتیاط زیاد از ذکر نام این مکتب مطرود پرهیز می‌کرد.اما عبیدالله سندی (۱۸۷۲ـ۱۹۴۴م) که مفسر و مبلغ عقاید شاه ولی الله دهلوی بود ترسی از این نداشت که به همسانی تعالیمش با آموزه‌های معتزلی اشاره نماید[۱۶۸]. برای مثال او به مسأله «ناسخ و منسوخ» اشاره می کند یعنی نسخ برخی آیات قرآن که در دوران اولیه ظهور اسلام نازل شده با آیاتی که بعداً نازل شده است. عبیدالله سندی در کتابش «به زبان اردو» به نام «شاه ولی الله و فلسفه او» نشان می دهد که شاه ولی الله هیچ‌یک از آیات قرآن را منسوخ نمی‌دانست. او به استثنای پنج آیه توضیحاتی عقلی ارائه می داد تا اعتبار همیشگی آیاتی را که گفته می‌شد منسوخ هستند ثابت کند.اما اگر شیوه او در فهم مفاد هر یک از آیات به اصطلاح منسوخ را در مورد پنج آیه باقی‌مانده و مستثنی شده بکار ببریم درمی‌یابیم که خصوصاً این آیات باقی‌مانده را اصلاً نمی توان منسوخ دانست.بر این اساس عبید الله سندی نتیجه می‌گیرد که شاه ولی الله روی اصلاح عمده نظریه نسخ اصراری نداشت زیرا پنج آیه‌ای که از توضیحات جزء به جزء او حذف شده بود نیازی به تفسیر نداشت. شاه ولی الله به آسانی می توانست برای رعایت حال سنت گرایان بحثی از آن‌هابه میان نیاورد.سندی اضافه می کند که‌: «شاه ولی الله به هیچ وجه با نظرات متفکران سنت‌گرا که معتقد بودند برخی آیات قرآن با آیات دیگر منسوخ می گردد همنوا نبود.اما با وجودی که او باورهای رایج را نمی پذیرد و سعی می کند آن‌هارا اصلاح نماید مع ذلک به شیوه‌ای محتاطانه مطالب مورد نظر خود را بیان می‌کند.وی آگاه است که علما نظریه نسخ در قرآن را از سال‌ها پیش پذیرفته‌اند.هر کسی که نسخ را به کلی انکار کند جزو معتزله شمرده می‌شود و لذا کسی به نظر او توجه نخواهد کرد.شاه ولی الله با نظر به این گرایش عمومی علمای معاصر خود تلاش می کند تا این مسأله را به تدریج تبیین نماید».[۱۶۹]
پایان نامه - مقاله - پروژه
محمد سرور یکی از نویسندگان برجسته ای که درباره شاه ولی الله و عبید الله سندی تحقیق کرده است چنین نتیجه می‌گیرد که: «به طور خلاصه و با توجه به مسأله مخلوق بودن قرآن‌‌‌،مقصود مأمون از پیشبرد این امر آن بود که مسأله بغرنج برتری طرز فکر عربی را اصلاح نماید.از نظر مأمون اصرار سنت‌گرایان بر اینکه قرآن مخلوق نیست مانعی بر سر راه آنچه که مد نظر داشت یعنی آمیزش درست تفکر عربی و ایرانی بود.از آنجا که این امر علیه منافع سیاسی امپراتوری مأمون بود لذا این موضوع را با تمام توان دنبال می کرد.مولانا عبید الله سندی می گوید که در طول این دوران بسیاری از علمای غیر عرب‌‌‌،که در علم و دانش کمتر از همتایان عرب خود نبودند‌‌‌،اعتقاد داشتند که کلمات قرآن مخلوق است. ایرانیان در کنار مأمون به نوعی تفوق فکری دست یافتند و تا اندازه ای جنبش معتزله تجلی همین برتری بود».[۱۷۰]
اصولاً‌ این ‌که عبید الله سندی به این صراحت توانست تمایلات معتزلی امام خود ولی الله را فاش سازد به سبب سید احمد خان (۱۸۱۷ـ ۱۸۹۸م.) بود.در واقع از زمان او بود که تجدد خواهان مسلمان هندی میل شدیدی پیدا کردند که خود را معتزله جدید بنامند و ادعا کنند که اهداف و آمال این فرقه روشنگرایاسلام را دوباره زنده کرده اند.بنابراین اعتراف آشکار به هواخواهی از مفاهیم معتزلی بسیار قبل تر از مصر در هند انجام گرفته است.او از فعالین جنبش علیگره بود و در تاسیس کالج نقش موثری داشت و از این رو بر محیط اجتماعی – فرهنگی کالج نیز تاثیر بسزایی داشت. جنبش علیگره نشانگر تمایلات نخبگان اردو زبان و اشراف‌زادگان مسلمان در هند اواخر قرن نوزدهم است که هدفش توانا ساختن مسلمانان در تطبیق خویش با واقعیتهای جدید آن سال‌ها بود و شعارش بر موضوع اصلاحات آموزشی تمرکز داشت[۱۷۱]. آثار سید احمد خان بیانگر کوششی در جهت ساختار اسلام است‌، مقاله او تحت عنوان «طبیعیون یا نیچریون» را می‌توان تلاش متقابلی جهت مشخص کردن محدوده ادعاهایی که علوم طبیعی له یا علیه مذهب داشته است‌، دانست[۱۷۲]. اگر نظرات سید احمد خان در خصوص پانزده اصل تفسیر و مقاله‌اش درباره جادو را کنار هم قرار دهیم‌، به این نتیجه خواهیم رسید که گویی از نظر وی معجزات در تضاد و تقابل با منطق و متن قرآن هستند‌، البته پیش از این هم چنین نگرش های خردگرایانه ای وجود داشته است به طوری که «ترول» سید احمد خان را یک معتزله جدید می‌داند و مدعی است سید احمد خان علاوه بر جهان بینی‌، گرایش خاصی را در فلسفه احیا نموده است[۱۷۳].در این زمینه اهمیت زیاد نقش جمال‌الدین افغانی را نیز باید در نظر داشت. سید جمال‌الدین پیش از اینکه به کار موعظه و سخنرانی در خاورمیانه بپردازد در هند درس می خواند.بنابراین به سختی می توان تصور کرد که نو معتزله‌گرایی هند هیچ انعکاسی در مصر نداشته است. حتی اگر به نحو مقتضی منازعه تند میان افغانی و سید احمد خان را درباره مفهوم «طبیعت‌گرایی» مد نظر قرار دهیم‌‌‌،حداقل چیزی که باید بگوییم این است که نو معتزله‌گرایی در هند و مصر به موازات هم پیش رفته اند.این دو شاخه به سبب انزوایی که امپریالیسم انگلیس بر مسلمانان هند تحمیل کرده بود نتوانسته بودند در مراحل نخستین به یکدیگر معرفی شوند اما تماس‌های نزدیک‌تر و بیشتر میان متفکران هندی و مصری که در پی آزادسازی تدریجی سرزمین‌های دو طرف روی داد موجب گردید که گرایش‌هاینومعتزله‌گرایی آن‌هاتا حد قابل ملاحظه ای به هم نزدیک شوند.[۱۷۴]
شبلی نعمانی بیش از مصلح نامی الازهر «شیخ محمد عبده»به احیای معتزله کمک کرد‌،کتاب‌های متنوع او مملو از اشارات متعدد به معتزله است. کتاب او با عنوان «المأمون» (نوشته سال ۱۸۹۴ میلادی) نخستین کتابی بود که به یکی از اصحاب قدر قدرت معتزله اختصاص یافته بود و از آن پس تحقیقات مشابهی کم کم به آن افزوده شد از قبیل «عصر المأمون» از فرید رفاعی (قاهره ۱۹۲۷) و «ابراهیم بن سیار النظّام» از عبد الهادی ابو ریده (۱۹۴۶) که احتمالاً در میان این تحقیقات از همه برجسته‌تر بودند.علاوه بر آن شبلی نعمانی در کتابش درباره غزالی زحمت بسیاری متحمل شده است تا ثابت کند که این امام اهل سنت در بسیاری موارد از دیدگاه های مضیق اشاعره‌‌‌،مکتب ارتجاعی که معتزله را ریشه کن کرد‌‌‌،روی برتافته است. وی مسایل متعددی را مطرح می سازد که غزالی در آن‌هابا تفسیرهای معتزله همراهی کرده است. در واقع غزالی با معرفی دوباره برخی استدلال‌های معتزله‌‌‌،مکتب اشعری را تا حد زیادی از اعتقاد به تشبیه تبرئه کرد.
«شبلی از دیدگاه اسلام به ارزش‌های غربی نظر می کرد.روش کار او انجام اصلاحات در اسلام با معیارهای جدید نبود بلکه او می‌خواست که اسلام را از درون احیا نماید.بینش او برای برآوردن این هدف شامل توانمندسازی تمامی علوم اسلامی در تداوم مسیر شکوفایی آن در دوره عباسی در بغدادبود. او وظیفه خود را مانند وظیفه فرقه عقل‌گرای معتزله در قرون نخستین اسلامی که می‌خواست عقاید اسلامی را با فلسفه (در این مورد فلسفه یونانی مآب) ترکیب و با افکار غیر دینی نیز مبارزه نماید در نظر می گرفت. بر خلاف سر سید احمد خان شبلی کل اسلام را با تاریخ آن پذیرفت‌‌،از آن آگاه بود و به آن عشق می‌ورزید و با درک ضرورت تبیین اسلامی که جهان نیمه غربی معاصر آن را فهمیده و درک کرده آغاز به کار کرد.نمونه ای از روش و کل دیدگاه او این است که وی قبل از اینکه اندیشه کلامی خود را برای مردم امروز ارائه کند مقدماتی را در زمینه تاریخ کلام در گذشته به نگارش درآورد.وی بعد از تلاش‌هایی که برای توانمندسازی علوم کلامی در مدرسه علمیه «لکنو» به عمل آورد به سازماندهی مدرسه‌ای برای علوم اسلامی مبادرت ورزید.بر این اساس شبلی یک سال قبل از مرگ زود هنگامش «دار المصنفین» را در اعظمگره که بعضاً به «مدرسه شبلی» نیز شهرت دارد بنیاد نهاد و آن را وقف کرد».[۱۷۵]
شیخ بو عمران محمد اقبال را یکی از سه نفری که در صدد احیای معتزله و تفکرات ایشان هستند نام برده و چنین نوشته‌: در آغاز قرن نوزدهم تفکر اعتزالی تجدید حیاتی کرد و زیر نگاه ما بسط یافت. تجدد خواهانی مانند سید جمال‌الدین افغانی و شیخ محمد‌عبده و اقبال لاهوری از آن برای تقریر نظریه اختیار انسان و ایجاد جنبش اصلاح جامعه اسلامی استفاده نمودند و از آن جهت وارد کردن جامعه اسلامی در جریان تمدن جهانی بعد از قرن ها انحطاط‌، الهام گرفتند[۱۷۶]. این تفکر اعتزالی محمد اقبال در خصوص اختیار‌، در شعرهایش به وضوح قابل مشاهده است .[۱۷۷]
یکی دیگر از چهره‌های مهم اعتزال نوین فضل‌الرحمان است که به عنوان یکی از مصلحان شبه قاره هند برشمرده می‌شود.فضل‌الرحمان (۱۹۱۹- ۱۹۸۹) از مصلحان دینی پاکستان است که در سازگار کردن آموزه‌های دینی با دنیای جدید می‌کوشید. او این کار را با پیشنهاد متدولوژی و رویکرد خود به تفسیر قرآن موسوم به «حرکت دوگانه» انجام داده است. به سبب تهدید و تکفیر بنیادگرایان نتوانست پروژه اصلاح را در موطنش پاکستان پیش ببرد و ناچار به جلای وطن شد ولی تحقیقاتش را در انگلستان و کانادا ادامه داد که حاصلش ۵ کتاب و ۷۰ مقاله است که تا به حال به زبان فارسی ترجمه نشده‌اند.[۱۷۸]
از شاگردان نامدار فضل‌الرحمان‌، «نورخالص مجید» در اندونزی و «آمنه ودود» (فمنیست مسلمان مالزیایی) است. اصولاً اندیشه‌های نوگرایانه فضل‌الرحمان در اندونزی و مالزی طرفداران بیشتری دارد تا در موطنش و شاید یک دلیل آن این باشد که حرکت او کمتر جنبه سیاسی و اجتماعی و بیشتر جنبه اخلاقی دارد.
پروژه فضل‌الرحمان ترکیب عقل و معنویت است. او اعتقادات غیرعقلانی را نه تنها احمقانه که غیراخلاقی می داند و از آن طرف عقلانیت منهای اخلاق و معنویت را هم نمی پسندد.
نومعتزله از دیدگاه مخالفانشان
در اینجا بهتر است برای روشن شدن عمق نفوذ جریان احیای اعتزال در جهان عرب به گوشه ای از انتقادات و اتهامات سلفی‌ها و سنت‌گرایان عرب در مقابل این جریان اشاره‌ای داشته باشیم ؛ وسعت این حملات تا جایی می‌باشد که در برخی از مواقع به تکفیر می‌ انجامد و خود این مساله یکی از عواملی است که نومعتزلیان را از پذیرفتن نام اعتزال دور کرده و بعضا به انکار وامی‌دارد‌، البته می‌توان اتهامات به نومعتزله را در به صورت زیر دسته بندی نمود‌:
احیا تفکرات اعتزالی توسط نواندیشان عرب برای جلب توجه مردم و رسانه‌ها و نیز ارضای هوا و هوس‌های نفسانی می باشد.
تلاش مستشرقان و غربیان برای ترویج افکار اعتزالی در جامعه اسلامی نشان دهنده مسموم بودن این افکار دارد و غربیان جهت گمراه کردن نسل جوان و اندیشمندان مسلمان در صدد احیای تفکرات ایشان هستند.
فریب دادن مردم و تضعیف ایمان و اعتقادات ایشان با تکیه بر عقل گرایی.
معتزله جدید باب اجتهاد در دین را مفتوح می‌دانند و ادعا دارند بر اساس قرآن و سنت الاهی فتوا می‌دهند در حالی که خبر واحد را حجت نمی‌دانند و به جز چند روایت معدود هیچ روایتی را نیز متواتر نمی‌شناسند.
فقه را ساخته و پرداخته فقها می‌دانند و به آن حمله کرده و آن را انکار می‌کنند.
از میان برداشتن اجماع و عدم حجت دانستن آن.
باز کردن عرصه تفکر.
حمله به خلافت.
انکار جهاد.
تاکید بر آزادی زن و اختلاط زن و مرد و رفع حجاب.
مباح نمودن ربا.
ترویج سوسیالیسم و چپ گرایی و دموکراسی.
انتقاد از حدود شرعی و تاکید بر تعطیل آن.
تقریب بین ادیان و مذاهب.
تاکید بر اصلاح اساسی و بنیادین ساختار و محتوای مدارس سنتی دینی.
مقدم کردن عقل بر نص و حاکم نمودن عقل بر کلام الاهی و سنت نبوی.
اعتقاد به این که برای شناختن خدا و نام های او نیازی به وحی و حدیث نیست و عقل به طور مستقل می‌تواند خدا را بشناسد.
ارائه احکامی که در خصوص ذات خداوند متعال که شایسته او نیست و نفی صفاتی که توسط قرآن و احادیث برای ذات باریتعالی اثبات شده‌اند.
اثبات خالقی غیر از خدا با این سخن که خدا افعال انسان ها را خلق نمی‌کند و خودشان آن‌هارا می‌آفرینند.
نفی رویت خداوند توسط مومنان در روز قیامت که در قرآن آمده است.
نفی شفاعت حضرت رسول برای مرتکبان گناهان کبیره که وارد دوزخ شده‌اند‌، ‌در حالی که احادیث متواتر شفاعت ایشان برای مرتکبان گناهان کبیره را تایید می کنند.
بدعت گذاری در اصول و مبانی عقیدتی اسلامی و تقسیم به اصول خمسه.
پس از آشنایی اجمالی با اتهاماتی که علیه نومعتزلیان اقامه می‌شوددر اینجا مختصری از کتاب‌هایی را که علیه افکار نومعتزلیان نگاشته شده را ارائه می‌کنم‌،البته موضع‌گیری‌ها علیه تفکرات اعتزالی نوین در نگارش کتاب و مقاله خلاصه نمی‌شود بلکه در روی شبکه اینترنت نیز این اتهامات قابل مشاهده است و اساتید سلفی نیز در دروس فقه‌، تفسیر و عقاید خود به حملات خود بر ضد نومعتزلیان ادامه می‌دهند و آن‌هارا دست نشانده بیگانگان و غربیان معرفی می‌کنند‌، تا جایی که شیخ محمد‌عبده را به حق یکی از مصلحان بزرگ معاصر می‌باشد و به همراه استاد و مراد خویش سید جمال‌الدین اسدآبادی تاثیر بسیار زیادی در بیداری امت اسلامی داشته‌ است را عامل انگلیس معرفی کرده و بر ضرورت برخورد با افکار آن‌هاتاکید می‌کنند که به برخی از این موضع‌گیری‌ها نیز اشاره خواهیم نمود.
کتاب «المعتزله بین القدیم و الحدیث»
نویسندگان کتاب مذکور در فصل چهارم شکل گیری مکتب اعتزال در هر عصر را بعید ندانسته و دلیل خود را این‌گونه بیان می‌کنند‌: بعید نیست اندیشه‌های اعتزالی در هر عصری بین بعضی از مردم ظاهر شود چرا که هواهای نفسانی و روش‌های تفکر وقتی که از نور و سرچشمه وحی دور شوند به یکدیگر نزدیک می شوند و به همین سبب خداوند متعال ما را به دوری از اندیشه‌ها و اخلاق امت های سابقه دعوت نموده تا اشتباهات ایشان را تکرار نکنیم.
بعضی از مردم عاشق این هستند که از دیگران متمایز باشند و کارهای عجیب انجام می‌دهند و حرف‌های غریبی از خود درمی‌آورند و از قبول نصوص وحیانی ابا دارند و آن‌هارا به هر شکل ممکن تاویل می کنند‌‌‌، به گونه‌ای که حتی نمی‌شود آن‌هارا از مسلمانان محسوب نمود ولی آن‌هابه مخالفان خود تهمت سطحی‌نگری و ظاهرگرایی می‌زنند چنان که معتزله در برخورد با مخالفان خود از اهل سنت چنین کردند ؛ درست است که مکتب معتزله به عنوان یک فرقه از بین رفت و متلاشی شد ولی افکار آن‌هادر بین کتاب‌ها باقی ماندند و چه بسا زمینه ساز شکل‌گیری فرقه‌های دیگر شدند، در هر زمان کسانی یافت می شوند که هواهای نفسانی آن‌هارا از قبول حقیقت باز می‌دارد و به سمت کفر سوق می‌دهد و آن‌هارا از قبول نصوص منع می‌کند و ایشان را وادار می‌کند تا سعی کنند نصوص را تابع عقل خود کنند چرا که معتقدند «تعارضی بین نقل صحیح و عقل صریح وجود ندارد» و این افکار به سبب جهل در انسان ایجاد می شوند و وقتی که با شبهات اعتقادی معتزله نیز مواجه می شوند از راه مستقیم خارج شده و منحرف می‌شوند.
چگونه است که مستشرقان و اسلام شناسان غربی روز و شب در حال تحقیق در خصوص معتزله و افکار آن‌هاهستند و افکار و اعتقادات اعتزالی را ارج نهاده و آن‌هارا تمجید می کنند و دوره اعتزال را دوره شکوفایی عقل در اسلام نام می‌نهند ولی مسلمانان قدر ایشان را ندانسته و بعد از کنار گذاشتن افکار اعتزالی دچار رکود و رخوت می‌گردند.[۱۷۹]
گروهی از مسلمانان بعد از این که با افکار اروپاییان آشنا شدند مانند آن‌هااعتقاد پیدا کردند که نقش عقل را باید در تمام امور زندگی قبول کرد و از آن تبعیت نمود و اسلام نیز بر این مطلب پافشاری کرده و قبول عقل به عنوان مرجعی در امور دنیوی و اخروی همان نظر اسلام است و به این ترتیب رجوع به افکار و اندیشه‌های اعتزالی در بین مسلمانان شروع شد و کسانی سعی نمودند تا اسلام را به اندیشه‌های غربی نزدیک کنند.
اولین قدم در این راه توسط شیخ محمد‌عبده بر داشته شد و او بر نقش عقل در فهم متون روایی و وحیانی تاکید کرد و گفت‌: وقتی عقل و نقل با هم تعارض کنند به آن چیزی که عقل بر آن دلالت می‌کند عمل می شود[۱۸۰]. شیخ محمد‌عبده در صدد برآمد تا علم کلام را با روش های به روز دوباره احیا کند[۱۸۱]. بعد از او افرادی ظهور کردند که مکتب اعتزال را برای اصلاح جامعه مسلمانان در جهان امروز بسیار مفید می دانست.
زکی نجیب محمود که یکی دیگر از این اصلاح‌طلبان است که اعتقاد دارد اگر قرار باشد تا گوشه‌ای از میراث اسلامی احیا گردد آن گوشه باید تفکر اعتزالی باشد و در کتاب «تجدید الفکر العربی» می‌نویسد‌: برای نویسنده این کتاب آشکار شد که مهم ترین گروه و مکتبی که در حال حاضر می توان از راه و روش آن برای مواجهه با مسائل و مشکلات جامعه امروز مسلمانان استفاده نمود‌، مکتب اعتزال است که عقل را مبدا اساسی و بنیادین خویش در برخورد با مشکلات قرار داده است و بعد از چند صفحه که از این سخن او می گذرد می نویسد‌:‌ این اندیشه از ذهنم پاک نمی‌شود که مسلمانان امروز اگر بخواهند نزد قدما و مسلمانان گذشته یک خط فکر قابل اعتماد و قابل اعتنا پیدا کنند که بتوان از آثار ایشان استفاده نمود فقط آثار معتزله را این‌گونه خواهند یافت.[۱۸۲]
این نویسنده (زکی نجیب محمود) به اشتباهی دچار شده که هیچ راه فراری از آن وجود نداشته‌،چرا که مدت زمانی طولانی از عمر خود را به تحقیق و بررسی در تفکر غربی پرداخته و با نظر یک مستشرق به این مقوله پرداخته نه با نظر یک مسلمان مومن و این یک اشتباه تاریخی است که تصور شود اهل سنت و جماعت در مقابل عقل ایستاده‌اند و آن را از اعمال نظر در علوم طبیعی و نیز آزاد اندیشی بازداشته‌اند و این مساله هیچ گاه در بین اهل سنت رایج نبوده است در حالی‌که مشکل اهل سنت با دیگر فرقه‌های ضاله این است که ایشان عقل را در حیطه عالم غیب وارد می‌کردند و نیز سعی داشته اند تا عقل را بر نصوص شرعی ثابت شده که خداوند متعال آن‌هارا برای حیات بشری وضع نموده حاکم نمایند‌، در حالی که اهل سنت با عقل و عقل‌گرایی مخالفت ندارند بلکه مخالف اعمال عقل در جانب ماورایی و متافیزیکی امور هستند و این که علوم الاهی را با عقل قاصر انسانی نمی‌توان ادراک نمود و باید از سرچشمه وحیانی آن‌هارا شناخت‌، در غیر این صورت انسان به وادی کفر والحاد کشیده می‌شود همان‌گونه که فارابی و ابن سینا کشیده شدند در حالی که هیچ کس ابن سینا را به سبب نوشتن کتاب قانون سرزنش نمی‌کند بلکه ادعاهای او در باب الاهیات و عقل انسان و علوم اجتماعی را باطل می دانند و آن‌هارا تابع هوا و هوس نفسانی می دانند چرا که وقتی اسلام قواعد اساسی و بنیادین روابط اجتماعی و قانون های دولتی و حکومتی و سیاسی و اقتصادی را بیان نموده دیگر ادعاهای این قبیل انسان‌هاچیزی جز اباطیل نیست که با بسیاری از تعالیم اسلامی مخالفت می‌کند و موضع اهل سنت در رابطه با عقل‌گرایی اعتزالی نیز به همین منوال بوده است.[۱۸۳]
پژوهشگر دیگری با نام عرفان عبدالحمید در کتاب خود با نام «دراسات فی الفرق و العقائد الاسلامیه» می‌نویسد‌: مکتب معتزله اولین مدرسه کلامی است که در اسلام ظهور کرده و نقش بسیار زیادی در شکل‌گیری تفکر دینی و فلسفی دارد و اولین مکتبی است که اصول عقلی عقاید اسلامی را شکل داده است و جایگاهی مناسب و در خور توجه برای گرایشات عقلانی در تفکر اسلامی ایجاد نموده و جایگاه عقل و احکام مربوط به آن و نیز قدرت عقل در رسیدن به به حقیقت را ارتقا دادند. این کلام در واقع همان سخن سوزان فلزر است که در مقدمه کتاب معتزله خود راجع به معتزله گفته است‌: معتزله جلوه‌گر اولین تلاش در تفکر اسلامی هستند که به بیان رابطه بین حقائق دینی و احکام عقل پرداخته‌اند(رابطه بین عقل و دین) و این به واسطه قدرت تفکر عجیب و ثبات عظیم ایشان و حل مشکلات با روش‌های جدید بوده است.[۱۸۴]
عبدالستار راوی در مقدمه کتاب فلسفه عقل خود در رابطه با مکتب اعتزال چنین می‌نویسد‌: حرکت فرهنگی که گنج های بسته را گشود و بحث آزادی در مباحث کلامی خود وارد نمود و دلایل منطقی برای عقیم نشان دادن گرایشات سلفی و مواضع مورد اعتماد ایشان اقامه نمود. منظور از مواضع مورد اعتماد سلف همان اعتماد و اطمینان سلف به ارزش نصوص دینی در مقابل عقل و قوانین ثابت شده با آن‌ها است.[۱۸۵]
در بخشی دیگر از این کتاب به بررسی حرکت اصلاحی و عقاید اصلاح‌طلبان پرداخته و آن‌هارا نیز به عنوان این که ادامه دهندگان تفکرات اعتزالی هستند نام برده و به باد انتقاد گرفته و آن‌هارا اسلام ستیزانی معرفی می کنند که در صدد از بین بردن تعالیم آسمانی اسلام هستند و چنین می‌نویسند: شاید پژوهشگری با مطالعه کتاب‌های برخی از نویسندگان متوجه پیوستگی آن‌هابه یکدیگر شده و مفاهیم آن‌هارا به هم نزدیک ببیند و موضوعاتی که به آن‌هاپرداخته شده را نیز مشابه ارزیابی کند. این مکتب که شکل رسمی به خود نگرفته است خواننده را با آرا و اندیشه‌هایی روبرو می‌کند که امتداد مکتبی هستند که به مکتب اصلاحی معروف است و سرآغاز آن با «سر سید احمد خان و سید جمال‌الدین اسدآبادی» می‌باشد و بعد از آن‌هاشیخ محمد‌عبده ادامه دهنده راه آن‌هابوده است‌، این مکتب نیز ادامه دهنده و احیا کننده روش اعتزالی در برخورد با شریعت بوده و حاکم نمودن عقل در اموری که عقل در آن‌هاراه ندارد. شاید در یک کلام بتوان آرای این دسته از متفکران را در ذیل کلمه «تغییر» یا «نوگرایی» که ترجمه کلمه انگلیسی«Modernism» است‌، بگنجانیم‌، که در برخورد با امور شرعی در صدد تغییر یا تعدیل اصول و فروع شریعت اسلامی هستند یا به سبب تبعیت از روش‌های عقلانی که غربیان ابداع نموده اند یا به دلیل گرایشات عقلانی افراد این مکتب که با این روشوطرز تفکر هیچ یک از امور شرعی مانند اصول فقه و حدیث و مسائل فقهی مانند حجاب و طلاق و تعدد زوجات و یا حدود و تعزیرات از تغییر و تاویل در امان نمی‌مانند.
در راس این سلسله «سر سید احمد خان هندی» قرار دارد که به سبب خدماتش از دولت انگلستان لقب «سر» اخذ نموده است ؛ او قرآن را تنها منبعی دانسته که ما می‌توانیم از آن جهت دستیابی به شریعت استفاده کنیم و احادیث را به جهت تاخیر زمانی درجمع آوری و نیز این که اکثر آن‌هاخبر واحد هستند فاقد اعتبار شمرده است و ربا را در تجارت و معاملات جایز دانسته و حکم سنگسار را نفی کرده و شرعی بودن جهاد ابتدایی برای نشر و گسترش دین را زیر سوال برده است.
شاگرد او «سید امیر علی» ازدواج بین زن مسلمان و اهل کتاب را جایز دانسته و اختلاط بین زن و مرد را نیز بی اشکال می‌داند. همچنین محمد اسد خداوند تبارک و تعالی را با صفات سلبی معرفی می‌کند همان‌گونه که معتزله معتقد بودند و نیز در خصوص انکار معجزات مادی همان روش شیخ محمد‌عبده را در پیش می‌گیرد مثل تفسیر هلاکت اصحاب فیل با وبا یا حصبه و یا کرم‌هایی که پرندگان باخود حمل می‌کردند.[۱۸۶]
از معاصران نیز نام دکتر فتحی عثمان را می‌آورند که به تغییر درشریعت و اعتقادات اسلامی در کتاب «الفکر الاسلامی و التطور» پرداخته است و دکتر حسن الترابی که مسلمانان را به تجدید اصول فقه دعوت نموده و گفته‌: بر پا داشتن احکام اسلام در زمان ما نیازمند سعی و تلاش فکری و عقلی فراوان است و عقل در این مسیر بیشترین سهم را بر عهده دارد و اجتهادی که ما امروز به آن نیاز داریم نه تنها اجتهاد در فروع است بلکه اجتهاد در اصول نیز می‌باشد. محمد سعاد جلال شخص دیگری است که در امکان وجود نص قطعی در شریعت شک کرده و حتی قرآن را با وجود این که نقل آن را قطعی می داند از نظر دلالت مورد تشکیک قرار می‌دهد.
عبداللطیف غزالی مسلمانان را به دور انداختن تمام میراث اسلامی دعوت می‌کند و می‌گوید‌: علوم گذشتگان مسلمین نسبت به آن چیزی که ما اکنون در دست داریم بسیار ضعیف و متناقض است‌، نسبت به چیزی که ما در دست داریم نه نسبت به چیزی که اروپاییان به آن دست یافته‌اند.
در عرصه فقه دکتر فتحی عثمان درباره حجاب و اختلاط زن و مرد چنین می نویسد‌: وقتی مرد با زن در زمان‌هاو مکان‌ه ی طبیعی و کنترل شده با هم باشند و این دیدارها مستمر باشد مرد به دیدن زن و معاشرت و برخورد با او در چارچوب دین و اخلاق عادت می‌کند و نقش زن توسط مرد به رسمیت شناخته شده و جایی برای انحراف نمی‌ماند و هر دو طرف از توانایی‌ها و پاکدامنی و تجارب یکدیگر استفاده می کنند.[۱۸۷]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...