من و می هر مجلسی رخسار گلگون داشتیم کآفتاب آنجا چهــره در زر می‌گرفــــت
(همان:۲۸۸)
جمع میان “من” و “شراب"، هنری و بدیع است و عادی و اتّفاقی نیست و از طرفی، تجسّم‌بخش عواطف شاعر است.
ماه و ماهی نیز از خیل پرستاران توســـت پادشاه حسنی و داری سپاه از شش جهت
(همان:۲۶۳)
“ماه” و “ماهی"، دو کلمه‌ای است که جمع بستن آن غرابت دارد و فیاض لاهیجی در عین نداشتن هیچ‌گونه رابطه‌ای، آن‌ها را با هم جمع بسته است.
من به راه وصل پویان روز و شب چون آفتاب شام هجران هر قدم چون سایه از دنبال من۷
(همان:۲۲۲)
در جایی دیگر اجماع دو کلمه “من” و “آفتاب"، هنری و شاعرانه است.
در مواردی ترفند جمع زیبایی‌آفرین نیست. در بیت زیر اجماع دو کلمه “خانه” و “مال” فاقد زیبایی است و میان آن‌ها رابطه بدیع، چشم‌گیر و هنری وجود ندارد.
دنیا طلبــان در گــــرو خانـــه و مالنـــد مـا مـال نیندوختــــه و خانـه نداریـــــم۸
(همان:۹۹)
۶- تقسیم
درباره ترفند تقسیم آمده است: «این صنعت چنان است که گوینده در آغاز چند چیز را ذکر کند، سپس چیزهایی را که مناسب هر کدام از آن‌ها است، به طور مشخّص و معیّن بیاورد»(صادقیان،۱۲۴:۱۳۸۸). «در آرایه تقسیم، زیبایی حاصل از دریافت رابطه میان کلمات وجود ندارد»(وحیدیان کامیار،۸۷:۱۳۷۹).
در دیوان فیاض لاهیجی آرایه تقسیم ۹۰ بار و معادل ۱۳/۷ درصد به کار رفته است.
کس غم چه سان نبیند، کس شاد چون نشیند این را هـــزار مانــع، آن را هـــزار باعـث
(فیاض لاهیجی،۳۴۶:۱۳۷۳)
شاعر با بهره گرفتن از آرایه تقسیم در مصراع دوم، رابطه کلمات را مشخّص کرده است که نیازی به تأمّل و درنگ خواننده ندارد.
تو را در عشق مردن به بود تا زیستن در عقـل که این زنگار دل یابی و آن پرداز جان بینی
(همان:۳۴۷)
در بیتی دیگر، به کارگیری از آرایه تقسیم، میان اجزای کلام نظم و هماهنگی ایجاد کرده است.
تو را لـــذّات عقلــی بهتر از لذّات جسمــانی که این را در تغیّر یابی و آن را جاودان بینی۹
(همان:۳۵۰)
نمونه دیگری از صنعت تقسیم است که سبب نظم، انسجام و هماهنگی میان اجزای کلام در دریافت معنی شده است.
ب- روش غیر منتظره بودن و غافلگیری
برخی بر این باورند که زبان در صورتی ارزش ادبی پیدا می‌کند که آشنایی‌زدایی شود و غرابت داشته باشد، زیرا زبان خبر، زبانی تکراری، عادی، آشنا و فرسوده است که فقط وسیله‌ای برای برقراری ارتباط و خبر رسانی است و چون برانگیزنده توجّه نیست، به کار شعر و ادب نمی‌آید. «آشنایی زدایی، مانند دم مسیحایی، جانی تازه در کالبد زبان مرده خبری می‌دهد و آن را تازه، پر جاذبه و شگفت‌انگیز می‌سازد»(وحیدیان کامیار،۹۳:۱۳۷۹).
پایان نامه - مقاله - پروژه
دانشمندان ما از قدیم غرابت کلام را ستوده‌اند. خواجه نصیر طوسی (ف ۶۷۲ه.ق)، غرابت را خیال‌انگیز و لذّت بخش می‌داند و معتقد است هر چه تکرار شود، غرابت و لذّت خویش را از دست می‌دهد و می‌گوید: «هر چه غریب‌تر، مستبدع‌تر، لذیذتر و مخیّل‌تر و علّت انفعال نفس از آنچه به او رسد، بیشتر بود از آنچه به تدریج رسد یا رسیدنش متوقع باشد و به این سبب بود که مضاحک و نوادر اول بار که استماع افتد لذیذتر باشد که به تکرار اقتضاء از آن نفرت کند»(طوسی،۵۹۰:۱۳۲۶). بنابراین هر چه غریب و بدیع باشد، ذهن را به خود مجذوب می‌کند و درک و دریافت آن، معمولاً مایه کنجکاوی و اندیشیدن است. جرجانی در این‌باره می‌گوید: «انسان چیزی را که بعد از رنج و جستجو به دست آورده است، بهتر قدر می‌داند و بیشتر گرامی می‌شمارد»(جرجانی،۶۱:۱۳۷۴).
زیبایی این گروه از ترفندهای بدیعی در اشعار فیاض لاهیجی شامل: متناقض‌نما، استثنای منقطع، ذم شبیه به مدح، مدح شبیه به ذم، استتباع، التفات و تجرید است که همگی بر اصل غافلگیری و غیر منتظره بودن استوارند.
۱- متناقض‌نمایی
یکی از انواع شگردهای غیر منتظره بودن و غافلگیری، آرایه متناقض‌نمایی یا پارادوکس است. ﻣﺘﻨﺎﻗﺾ‌ﻧﻤـﺎ ﻳـﺎ ﭘـﺎرادوﻛﺲ، در اﺻﻄﻼح بلاغت ﻳﻜﻲ از اﻧﻮاع آﺷﻨﺎﻳﻲ زداﻳﻲ و ﺷﮕﺮدﻫﺎی ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ و ﺷﮕﻔﺖ‌اﻧﮕﻴﺰ ادﺑﻲ اﺳﺖ و آن ﻛﻼﻣﻲ اﺳﺖ ﻇﺎﻫﺮاً ﻣﺘﻨﺎﻗﺾ ﺑـﺎ ﺧـﻮد و ﻳﺎ ﻣﻬﻤﻞ که دو اﻣﺮ ﻣﺘﻀﺎد ﻳﺎ ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎر را ﺟﻤﻊ ﻛﺮده و ﺑﺎ ﺑﺎورﻫﺎی ﻋﺮﻓﻲ، ﻋﻘﻠﻲ، ﺷﺮﻋﻲ و …. ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎر اﺳﺖ(ﭼﻨﺎری،۶۸:۱۳۷۴).
اﻳﻦ ﺗﻨﺎﻗﺾ و ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎری ﭼﻨﺪان ﺷﮕﻔﺖ‌اﻧﮕﻴﺰ اﺳﺖ ﻛﻪ ذﻫﻦ را ﺑﻪ ﻛﻨﺠﻜﺎوی و ﺗﻼش ﺑﺮای درﻳﺎﻓﺖ ﺣﻘﻴﻘﺘﻲ ﻛﻪ در ورای ﻇﺎﻫﺮ ﻣﺘﻨـﺎﻗﺾ اﺳـﺖ، واﻣﻲدارد و از راه ﺗﻔﺴﻴﺮ و ﺗﺄوﻳﻞ ﻣﻲﺗﻮان ﺑﻪ آن ﺣﻘﻴﻘﺖ دﺳﺖ ﻳﺎﻓﺖ. ﻣﺘﻨﺎﻗﺾ‌ﻧﻤﺎ «ﺑﻲ‌ﺗﺮدﻳﺪ از ﻋﻮاﻣﻞ ﺑﻼﻏﺖ‌اﻓﺰاﻳﻲ اﺳـﺖ ﻛﻪ ﻣﺎﻳﺔ ﺳﺨﻦ را ﺑـﺎﻻ ﻣـﻲ‌ﺑـﺮد و ﮔﻴﺮاﻳـﻲ و دﻟﻨـﺸﻴﻨﻲ و ذوق ﭘـﺬﻳﺮی آن را اﻓﺰوﻧـﻲ ﻣﻲﺑﺨﺸﺪ. پارادوکس، ﺻﻨﻌﺘﻲ ﺣﻼوت‌ﺑﺨﺶ اﺳﺖ و ﺳﺮّ ﺣﻼوت آن ﮔﻮﻳﻲ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﻼف ﻋـﺮف و ﻣﻨﻄـﻖ اﺳـﺖ. ﻳﻌﻨـﻲ ﺑـﻪ ﻇـﺎﻫﺮ دو اﻣـﺮ ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎر را در ﻣﻮﺿﻮع واﺣﺪ ﺟﻤﻊ ﻣﻲﻛﻨﺪ و ﻫﻤﻴﻦ ﻣﺎﻳـﺔ ﺟـﺬب ذﻫـﻦ و ﮔـﺮه‌ﺧـﻮردن ﺳﺨﻦ ﺑﺎ ﺿﻤﻴﺮ اﺳﺖ»(راﺳﺘﮕو،۲۹:۱۳۸۴). «پارادوکس از طریق عادت‌شکنی و مخالفت با منطق، اعجاب ذهن را بر می‌انگیزد، مانند دو تیغه قیچی‌ است که ذهن معتاد و وابسته به امور عادی را می‌گزد»(فتوحی،۳۲۹:۱۳۸۵).
آرایه متناقض‌نما در دیوان فیاض لاهیجی ۹۲ مورد و به میزان ۹۵/۱۹ درصد از مجموع روش غیرمنتظره بودن و غافلگیری آمده است. متناقض‌نما از جهات مختلف، در شعر فیاض لاهیجی زیبایی‌آفرین است که در زیر به موارد آن پرداخته شده است.
۱- جدید و نو آیین بودن: با بهره‌گیری از ترفند متناقض‌نمایی، زبان عادی و فرسوده، به کلامی شگفت‌انگیز و غریب بدل می‌شود و زبان برجستگی می‌یابد.
ما فلک سوختگان عیش و طرب نشناسیــم عیش ماتم شود آیـــد چو سوی کشـــور ما
(فیاض لاهیجی،۷۳:۱۳۷۳)
در مصراع دوم، “ماتم شدن عیش” (خوشی و شادی) به صورت متناقض‌نما بسیار زیبا، ژرف و برجسته است. در این عبارت، اگر چه به ظاهر تناقض است اما نه تنها تناقض ندارد بلکه حقیقتی بزرگ در آن نهفته است که می‌گوید: ما آنقدر نگون‌بخت هستیم که حتی اگر شادی هم به سوی ما بیاید، تبدیل به غم می‌شود.
بر تو دست این دشمنان از دوستی‌ها یافتند خویش را زین محرمان بیگانه‌تر بایست داشت
(همان:۱۴۹)
شاعر به حقیقت دوری از دشمنان دوست نما که در ظاهر خود را مصلح و خیر خواه انسان نشان می‌دهند، اشاره می‌کند. مصراع دوم نیز در تعبیر پارادوکسی، به انسان هشدار می‌دهد که باید خود را از این به ظاهر محرمان، دورتر و بیگانه‌تر داشت.
۲- ابهام: متناقض‌نما دارای ابهام است. ذهن برای کشف این ابهام، به تکاپو می‌افتد و با اندک تلاش ذهنی، به راز و رمز سخن متناقض نما، یعنی حقیقتی که در آن نهفته است، پی می‌برد که این تلاش ذهنی، شادی‌آور است.
همه جا از تو نشان است و نشان از تو کم است همه عالم خبر توســت و خبردار کم اســت
(همان:۱۴۳)
آرایه متناقض‌نما در اینجا، دارای نوعی ابهام است. نشان داشتن در عین بی‌نشانی و خبر داشتن در عین بی‌خبری، ذهن خواننده را برای دریافت مفهموم و مقصود اصلی، به تلاش و تکاپو وا می‌دارد.
عاشقان را تیره‌بختی سایه بال هماست زان سبب خاکسترم جز جای در گلخن نکرد
(همان:۱۶۰)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...