بنابراین کارآفرینی فرایند کسب سود از ترکیب جدید و منحصر­ به فرد در محیطی همراه با ابهام و عدم قطعیت است، کارآفرینان افرادی هستند که نوآوری می­ کنند، فرصت­های تجاری را شناسایی و خلق ترکیبات جدیدی از منابع را ارائه می­ کنند تا در محیط عدم قطعیت از این نوآوری سود کنند(آمیت[۴]، ۱۹۹۳).
پایان نامه - مقاله - پروژه
کارآفرینی فرآیندی است که منجر به ایجاد رضایت­مندی و یا تقاضای جدید می­ شود، در واقع کارآفرینی از راه تشکیل مجموعه­­ای منحصر به فرد از منابع به منظور بهره­ گیری از فرصت­ها می­باشد (کوراتکو و هادجت، ۲۰۰۱).
تیمونز[۵] کارآفرینی را توانایی خلق و ساخت چیزی ارزشمند از هیچ چیز می­داند(کردنائیج، ۱۳۸۴). این مفهوم یعنی شروع، انجام، دستیابی و ایجاد یک شرکت یا سازمان.
کرزنر[۶] بر لزوم کارآفرینی به منظور بهره ­برداری از فرصت­های کشف نشده تاکید می­­کند. از سوی دیگر شولتز[۷] کارآفرینی را توانایی مقابله با عدم توازن می­نامد و نه توانایی پرداختن به ابهامات.
هایک[۸] نظری مشابه کرزنر دارد و آن را نیروی پایدار می­شمارد که باعث می­ شود بازارها به توازن نزدیک­تر شوند و با هماهنگی بیشتری عمل نمایند. ریسک­پذیری نقطه ثقل مفهوم مایسز[۹] از کارآفرینی است.
لینک و هربرت[۱۰] در تلاش برای ارائه یک تعریف ترکیبی از کارآفرینی هستند که موضوعات مهم تاریخی در باب کارآفرین، همچون ریسک، ابهام، نوآوری، درک و تغییر را یکپارچه می­سازند. آنان کارآفرین را فردی می­دانند که متخصص پذیرفتن مسئولیت اتخاذ تصمیمات قانونی است که بر نوع و استفاده کالاها، منابع یا نهادها تاثیر می­ گذارد (کردنائیج، ۱۳۸۴).
پینکات[۱۱] نقش کارآفرین را خلق نوآوری می­داند و نوآوری را یک نوع نابودی خلاق می­داند. نقش او در موضوع کارآفرینی آن است که با کمک واژه کارآفرین، نقش کارآفرینانه یک سازمان را از سازمان دیگر جدا کند.
ژان باتیست­سی[۱۲] نیز کارآفرینی را مختص فردی می­داند که منابع اقتصادی را از یک حوزه دارای بهره­وری پایین به حوزه دارای بهره­وری و سود بالاتر منتقل می­ کند.
مفهوم کارآفرین
کارآفرینان افراد خلاق، برجسته و معمولا ماجراجویی هستند که می‌توانند بلادرنگ جامعه را در هم ریخته و پیشرفت را تقویت کنند. آن‌ها افراد ریسک پذیری هستند که فرصت‌ها را تسخیر کرده و از منافع و روش‌های غیرمعمول استفاده می‌کنند.
کانتیلون کارآفرین را فردی معرفی می‌کند که محصولات را با قیمت معینی خریداری کرده و به قیمت نامعین به فروش می‌رساند، بنابراین در مورد کسب و کار و استفاده از منابع تحت اقدامی که ریسک حساب شده‌ای دارد، تصمیم گیری می‌کند.آدام اسمیت کارآفرین را فردی می‌داند که مدیریت شکلی از سازمان را جهت مقاصد تجاری می‌پذیرد. ژان باتیست سیکارآفرین را فردی معرفی می‌کند که هنرها و مهارت‌های معینی جهت ایجاد موسسات اقتصادی جدید و بینش خاصی در مورد نیازهای جامعه داشته و قادر به تامین این نیازها است.
منجر یک زنجیره عاملی از رویدادها را ارائه می‌کند و می‌گوید منابع صورت مستقیم جهت تامین نیاز انسان مورد استفاده قرار نمی‌گیرند و این تبدیل آن‌ها به محصولات ارزشمند است که موجب تامین نیاز می‌شود.
شومپیتر کارآفرینی را نیروی «تخریب خلاق» می‌داند و می‌گوید کارآفرینی فرآیندی است که روش های انجام کارها را از طریق کشف راه های جدید و بهتر تخریب می‌کند.شومپیتر کارآفرینی را یک فرایند می‌داند و کارآفرین را فردی نوآور معرفی می‌کند که از این فرایند، جهت متلاشی کردن وضعیت کنونی از طریق ترکیب منابع و روش‌های جدید تجارت، استفاده می‌کند. «تغییر شکل دادن و یا به هم ریختن الگوی تولید می‌تواند از طریق نوآوری یا اغلب از طریق امکان استفاده از فناوری امتحان نشده برای تولید یک کالای جدید یا تولید یک کالای قدیمی با یک روش جدید، یا از طریق بهره برداری از یک منبع مواد اولیه جدید، یا محل فروش جدید برای محصولات باشد. کارآفرینی در تعریف اساسا شامل انجام کارهایی می‌شود که عموما در دوره‌های معمولی عملیات روزانه کسب و کار انجام نمی‌شود.»
این نکته توسط پیتر دراکر نیز بیان شده است. او نقش کارآفرینانه را جمع آوری و استفاده از منابع می‌داند اما اظهار می‌کند که منابعی که منجر به ایجاد نتیجه می‌شود باید به فرصت‌ها اختصاص داده شوند نه به مسائل و مشکلات. از دیدگاه دراکر، کارآفرینی هنگامی اتفاق می‌افتد که منابع در جهت فرصت‌های پیشرفت به کار گرفته شوند نه در جهتی که ما را ازکارایی مدیریت مطمئن کند. این جهت دهی به منابع نقش کارآفرین را از نقش سنتی مدیریت متفاوت می‌کند.
دیوید سیلور یکی از سرمایه گذاران موفق کسب و کار و نویسنده، توضیح می‌دهد که کارآفرینان افرادی پرانرژی و از لحاظ فکری مستقل بوده که بینش و ماموریت روشنی دارند. او تمایل دارد که بر مبنای این بینش، محصول یا خدمتی خلق کند که موجب بهبود زندگی میلیون‌ها نفر شود. در ضمن سیلور اظهار می‌کند که کارآفرینان به دلیل نارضایتی از سازمان هایی که در آن‌ها کار می‌کرده اند، کسب و کار جدیدی را راه اندازی می‌کنند در حالی که از حرفه خود ناراضی نیستند.
آلبرت شاپیرو مطالعات مقایسه‌ای بین ملت ها، مردم و گروه های اخلاقی انجام داده:افراد به دلیل قرار گرفتن در شرایطی که مجبور به امرار معاش می‌باشند کارآفرین می‌شوند. اوبیان می‌کند که چگونه بین بیکاری و افزایش کسب و کارهای جدید، یک همبستگی مثبتوجود دارد.
کلمه کارآفرین، احتمالا برای افرادی که یک ایده را می‌پرورانند، بر مبنای آن کسب و کاری را راه اندازی می‌کنند و به دنبال ابتکارات خود برای جامعه ارزش افزوده ایجاد می‌کنند، مناسب است. در حالی که افراد یا سازمان‌هایی را که درآمد جایگزین از طریق ترک شغل و راه اندازی یک مغازه یا کسب و کار خدماتی و سنتی به دست می‌آورند را می‌توان کاسبان نامید.
اقتصاد و شرایط جهانی تغییرات و مقتضیات خاص و جدیدی را در برابر شرکتها و سازمان‌ها قرار می‌دهند و به اجبار آنان را به سمت و سوهای جدیدی راهنما می‌شوند که به طبع آن این سازمان‌ها برای بقا ناچار به واکنش و حتی سعی در عملکرد پیش بینانه در محیط، می‌کند. پیتر دراکر توسعه هایی را که موجب تغییر محیطها و بازار شده و به طبع آن فعالیت سازمان‌ها را در جهت کارآفرینی تحت تاثیر قرار می‌دهد در چهار گروه زیر دسته بندی می‌کند:

 

    • اول: تکامل علم و فناوری، استفاده از حرکتهای کارآفرینی با بهره گرفتن از فناوریهای بالا را گسترش داده است.

 

    • دوم: تکامل و تغییرات جمعیتی مثل، تقاضا برای تحصیلات بیشتر، خانواده‌های دوشغلی و روابط فردی بیشتر، بالا رفتن میانگین سن جمعیت و… موجب شده است تا نیازها و پروژه‌های جدید اقتصادی و تجاری تعریف و اجرا شود.

 

    • سوم: بازارهای سرمایه شرایط و مکانیزمهای لازم برای کارآفرینی را فراهم آورده و به این سمت متمایل شده اند.

 

    • چهارم: صنایع و صاحبان کسب و کار کم و بیش فراگرفته اند که چگونه کارآفرینی را اداره کنند و از آن برای بقا و پیشرفت و پاسخ گویی به تغییرات محیطی استفاده کنند.

 

انواع کارآفرینی
کالینز و مور[۱۳]در سال ۱۹۷۰ اولین محققانی بودند که در مطالعات خود بین کارآفرینان تمایز قائل شدند. آن‌ها معتقد بودند که باید بین کارآفرینانی که شرکت­های جدید تاسیس می­ کنند و افرادی که در سازمان‌های موجود فعالیت کارآفرینانه انجام می­ دهند تفاوت قائل شویم. نوع شناسی­های متعددی از کارآفرینی ارائه شده است. یکی از این دسته­بندی­ها را کورنوال و پرلمن[۱۴] انجام داده­اند و کارآفرینی را به سه دسته:کارآفرین مستقل، کارآفرین درون سازمانی و کارآفرین سازمانی یا سازمان کارآفرینانه تقسیم می­ کنند.کارآفرینی مستقل یا فردی فرآیندی است که یک کارآفرین طی می­ کند تا فعالیت کارآفرینانه­ای را به­ طور مستقل به انجام برساند.کارآفرینی درون سازمانی فرآیندی است که یک کارآفرین طی می­ کند تا فعالیت کارآفرینانه­ای را در یک سازمان به ثمر برساند.کارآفرینی سازمانی، فرآیندی است که سازمان طی می­ کند تا تمام کارکنان بتوانند در نقش یک کارآفرین انجام وظیفه کنند.
اگر یک فرد آغازگر فعالیت‌های مخاطره­آمیز در شرکت باشد به این فرایند کارآفرینی سازمانی و به فرد مورد نظر کارآفرین سازمانی گفته می­ شود و اگر کل شرکت و کارکنان دارای روحیه کارآفرینی باشند از آن به­عنوان کارآفرین شرکتی یا درون سازمانی نام برده می­ شود(احمدپور، ۱۳۸۴).
در شکل زیر انواع کارآفرینی مشاهده می­ شود.
شکل‏۲‑۱: انواع کارآفرینی
(احمدپور، ۱۳۸۴)
علاوه بر تقسیم ­بندی فوق آکباساران و وستهد[۱۵] در سال ۲۰۰۳تقسیم­بندی دیگری از کارآفرینی بیان نموده ­اند: کارآفرین سنتی و کارآفرین نوظهور، چندین مطالعه بینکارآفرینان سنتی و کارآفرینان نوظهور تمایز قائل شده است.کارآفرینان نوظهور افرادی هستند که از تجربه قبلی مالکیت مستقل تجاری در یک کسب و کار برخوردارنمی­باشند و در مقابل کارآفرینان سنتی افرادی هستند که درحال حاضر یا در گذشته یک یا چند تجربه مستقل را از خود داشته اند. از آن­جایی­که تجربه عامل مهمی در شکل­ گیری معلومات محسوب می­شودتوجه در تفاوت­های بین کارآفرینان سنتی و نوظهور می ­تواند بینش مهمی را در خصوص ناهمگنی موجود در رفتار کارآفرینی در اختیار ما بگذارد.بخشی از مطالعات انجام شده در زمینه تفاوت­های کارآفرینان سنتی و نوظهور درباره پیش­زمینه­ ها وویژگی­های آنان بوده است. این دو محقق دریافتند که بین کارآفرینان سنتی و نوظهوراز لحاظ جستجوی اطلاعات تفاوت معنی­داری وجود ندارد، اگر چه احتمال آنکه کارآفرین سنتی فرصت­های بیشتری را شناسایی کند بیشتر است و این خود ناشی ازتفاوت­های شناختی آن‌هااست.
ضرورت کارآفرینی
مطالعه فرایند کارآفرینی به چند دلیل حائز اهمیت است. نخست به این دلیل که کارآفرینی جامعه را به سمت تغییرات تکنیکی و مبتکرانه سوق داده و رشد اقتصادی را باعث می­ شود، همچنین فرایند کارآفرینی باعث توازن بین عرضه و تقاضا می­ شود. از جمله موضوعات مهم دیگر در ارتباط با کارآفرینی آن است که این فرایند مهم باعث می­ شود تا دانش جدید تبدیل به خدمات و محصولات جدید شود. دیگر آنکه کارآفرینی تبدیل به حرفه بسیار مهمی شده است و ما نیازمند هستیم که نقش آن را درتوسعه ظرفیت­های انسانی درک کنیم(شان[۱۶]، ۲۰۰۳).
همچنین کارآفرینی برای سیاست­گذاران و مسئولان توسعه پایدار هر جامعه دارای دو پیامد بسیار مهم می­باشد، اولا نتیجه سیاست­های ترویج و تسهیل کارآفرینی ایجاد اشتغال است، ثانیا با کارآفرینی رفاه نیز تحقق می‌یابد(احمدپور، ۱۳۸۴).
کارآفرینان در اجتماع سبب پویایی و افزایش بهره­وری می­شوند و در سطوح اجتماعی ارزش­های کار را افزایش می­ دهند و باعث بالا رفتن روحیه سعی و تلاش در جامعه می­شوند. کارآفرینان سبب تشویق جامعه به کارهای خلاق و کارآفرینانه می­شوند. زمانی که کارآفرینی به­عنوان یک شیوه زندگی توسط اکثریت افراد یک جامعه پذیرفته شود آن جامعه بسیار سریع­تر توسعه می­یابد(شاه­حسینی، ۱۳۸۳).
سالازار میلتو[۱۷]در سال ۱۹۸۳ و در کتاب مقدمه­ای بر کارآفرینی عواملی نظیر: ایجاد اشتغال، بهبود کیفیت زندگی، توزیع مناسب درآمد و کاهش اضطراب­های اجتماعی، بهره ­برداری از منابع و فعال شدن آن‌ها برای بهره ­برداری عظیم ملی را از فواید کارآفرینی می­داند.
نقش کارآفرینی در توسعه صنعتی و اقتصادی
اگر بپذیریم که در قرن حاضراقتصاد جهان و سرعت رشد اقتصادی بر پایه نوآوری استوار است باید بستر لازم را برای رشد کسانیکه ایده را به محصول و علم ودانش را به صنعت تبدیل می­نمایند، فراهم سازیم.کارآفرین ارتباط دهنده دانش و علوم با صنعت و بازاراست (موسوی، ۱۳۸۲). با توجه به اهمیت موضوع و نقش کارآفرینی در اقتصاد ملی و جهانی، تولید ثروت و ایجاد اشتغال، صاحب­نظران رشته­ های مختلف به بررسی پدیده کارآفرینی از جنبه­ های مختلف پرداخته­اند، جاذبه اصلی کارآفرینی چه در بعد فردی و چه در بعد سازمانی نوآوری بی­حد آن است، نوآوری فرآیندی است پایان ناپذیر، چون نمی­ توان برای تولید علم حد و مرزی قائل شد. کارآفرینان با ویژگی خلاقیت قادرند محصولی جدید یا خدماتی نو به بازار ارائه نمایند. بسیاری از کارآفرینان فعالیت خود را در قالب ایجاد شرکت­های کوچک و متوسط شروع می­نمایند.توسعه رشد مشاغل و شرکت­های کوچک به عنوان روشی برای ایجاد جوامع قوی­تر می­باشد (لیانگ[۱۸]، ۲۰۰۶).
این شرکت­ها سهم به­سزایی در توسعه صنایع پیشرفته و ایجاد اشتغال داشته اند و نسبت به شرکت­های بزرگ از انعطاف­پذیری بالاتری برخوردارند، لذا بسیاری از دولت­ها متقاعد شده ­اند که باید بستر رشد را برای واحدهای کوچک و متوسط فراهم سازند و آن‌ها را تا زمانی که بتوانند به صورت یک شرکت مستقل وارد شوند حمایت کنند(موسوی، ۱۳۸۲).
مهم­ترین آثار توسعه کارآفرینی، افزایش نوآوری، ارتقای سطح فن­آوری، افزایش تعداد ثبت اختراعات و ابداعات، تولید و توزیع درآمد در سطح جامعه است که در نتیجه می ­تواند افزایش ثروت ملی را در بر داشته باشد.لذا باید با بهره گرفتن از نیروهای مساعد و منابع موجود در کشور برای توسعه کارآفرینی برنامه­ ریزی کنیم.
نقش دولت در توسعه کارآفرینی
طی چند سال گذشته دولت­ها به­ طور جدی به تشویق کارآفرینی پرداخته­اند، به­این دلیل که کارآفرینی موجب بهره­مندی مردم و کشور می­ شود. قبل از آنکه مردم بتوانند کاری را شروع کنند باید دارای سرمایه، فناوری، تسهیلات لازم برای تولید کالا و نیروی کار مناسب باشند. همچنین باید دارای روحیه مناسب و شرایط روانی متعادل برای موفقیت در کارآفرینی باشند(احمدپورومقیمی، ۱۳۸۷).
با آگاهی از نیازهای کارآفرینان و مشاغلی که نیاز به حمایت دارند، به نظر می­رسد که دولت در بهترین موقعیت برای تعیین سیاست و طراحی برنامه­ ها با هدف تشویق کارآفرینی باشد. دولت از طریق اعمال خط مشی در وزارت­خانه­ها و موسسات می ­تواند موجب شکوفایی کارآفرینی شود.به­ طور­کلی می­توان نقش سیاست­گذاری و اجرایی دولت­ها در توسعه آموزش کارآفرینی را با توجه به تجربه کشورهای مختلف در موارد ذیل بیان کرد.
فرهنگ­سازی و ترویج روحیه کارآفرینی
ایجاد و تقویت ارزش­ها، نگرش­ها و رفتارهای کارآفرینانه، به­ طور­کلی تحت عنوان فرهنگ­سازی کسب و کار، از مولفه­های اصلی استراتژی دولت­ها در توسعه کارآفرینی است. این هدف عمدتا در قالب سیاست­ها، برنامه ­های تشویقی، ترویجی و آموزشی و در کلیه سطوح و لایه­ های اجتماعی پی­گیری می­ شود.
فرهنگ­­سازی مورد نظر در بستری از همکاری دولت و بخش خصوصی صورت می­گیرد. بخش اصلی بار فرهنگ­سازی بر عهده نظام آموزشی است و بخش دیگری از آن بردوش رسانه­های جمعی است.نکته­ای که در خصوص فرهنگ­سازی مورد تاکید سیاست­گذاران توسعه کارآفرینی درکشورهای توسعه یافته قرار دارد، طبیعت طولانی مدت این برنامه­هاست. فرهنگ واقعی کسب و کار در یک فرایند طولانی مدت صورت می­گیرد و از برنامه ­های فرهنگی نبایستی نتایج آنی انتظار داشت. به­همین خاطر و نیز به­ دلیل اینکه برگشت سرمایه ­گذاری در برنامه ­های فرهنگی اصولا بر حسب آمار و ارقام مالی و پولی اندازه ­گیری نمی­ شود، شاخص­ های قطعی برای ارزیابی برنامه ­های فرهنگی تدوین نشده­اند. فرهنگ به­ دلیل پیچیدگی­ها و ظرافت­های باطنی آن بیش از هر مولفه دیگری در استراتژی توسعه کارآفرینی نیازمند مشارکت اقشار جامعه است تا از طریق این مشارکت، امکان نهادینه کردن تنوعات فرهنگی و ارزش­های مثبت نهفته در خرده فرهنگ­ها تامین شود(احمدپور و مقیمی، ۱۳۸۷).
اصلاحات ساختاری و نهادسازی
منظور از اصلاحات ساختاری، اصلاح در قوانین، مقررات وچهارچوب­های حقوقی حاکم بر ابعاد مختلف، تاسیس مراکز آموزش کارآفرینی و راهبری کسب و کارهاست. مهم­ترین این قوانین عبارتند از: مقررات ثبت و تاسیس موسسات آموزش کارآفرینی و تعیین ماهیت حقوقی آن‌ها، روابط موسسان، قانون مالیات­ها و قوانین کار و رقابت. هدف ازاصلاحات ساختاری اطمینان یافتن از انطباق چهارچوب قانونی و حقوقی با نیازها و ضرورت­های توسعه کارآفرینی در مقاطع مختلف زمانی است و عمدتاً با هدف بهبود فضای قانونی و حقوقی به نفع کسب و کارهای جدید، نوآور و در حال رشد صورت می­گیرد.در این مولفه از توسعه کارآفرینی، اگر چه بار اصلی برنامه­ ها و فعالیت‌های اجرائی بر دوش نظام دولتی قرار دارد، اما خاستگاه اصلی اصلاحات، تعاملات و مذاکرات منظمی است که بین دولت و تشکیلات و انجمن­های کارآفرینان صورت می­گیرد. بنابراین با افزایش میزان مشارکت اجتماعی در استراتژی توسعه کارآفرینی، داده ­های عینی­تر و بیشتری برای انجام اصلاحات لازم در مقررات و قوانین فراهم می­ شود.در این مولفه استراتژی توسعه کارآفرینی علاوه بر اصلاحات ساختاری، نهادسازی نیز مورد توجه بوده است. منظور از نهادسازی نیاز به نهادهای متناسب برای پیگیری سیاست­هاست.
نهادسازی و اصلاحات ساختاری با هدف تجهیز منابع مختلف جامعه و هدایت آن‌ها برای توسعه کارآفرینی بوده است. فرهنگ­سازی وآموزش کارآفرینان در جهت تقویت توان وظرفیت بهره ­برداری آن‌ها از منابع هدایت شده برای جواب­گویی به فرصت­های اقتصادی صورت می­گیرد ونقطه مشترک و پیوند دهنده این دو مولفه، انواع تمهیدات مالی و اعتباری و خدمات مشاوره­ای است که در مراکز خدمات­رسانی کارآفرینی سازمان داده می­شوند(احمدپور ومقیمی، ۱۳۸۷).
ایجاد موسسات آموزشی دولتی - خصوصی
به­ طور­کلی ازآنجا که در کشورهای در حال توسعه دیگر کشاورزی نمی­تواند اشتغال را برای جمعیت زیادی فراهم کند و از سوی دیگر فراگیری کارهای سودآور هم فقط برای عده­ای معدود امکان­ پذیر است، آموزش کارآفرینی راه حل مطلوبی برای مشکلات اشتغال و بهره­وری در جامعه می­باشد.تعداد وسیعی از مردم که در نقاط متعددی پراکنده هستند، در این رابطه باید آموزش ببینند. دراکثر کشورها، آموزش کارآفرینی از طریق نهادهایی انجام می­ شود که بعضا تحت نظارت دولت هستند. به­عنوان نمونه در هند موسسه توسعه کارآفرینی هند به­عنوان یک موسسه معتبر ملی شناخته می­ شود که به آموزش کارآفرینان می ­پردازد، این موسسه که با نظر دولت فعالیت می­ کند از سوی موسسات مالی هند، بانک توسعه صنعتی، شرکت تامین مالی صنعتی هند و بانک ایالتی هند حمایت و پشتیبانی می­شود(احمدپور و مقیمی، ۱۳۸۷).
پرورشگاه­های کسب و کار کوچک

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...