منابع تحقیقاتی برای نگارش مقاله بررسی رابطه شیوه های فرزند پروریس و نگرش مذهبی با ... |
پیشینه پژوهش
مقدمه:
بخش اول: گستره ومبانی نظری مسأله مورد پژوهش
بخش دوم: بررسی پیشینه مطالعاتی
در بخش اول که گستره نظری مسأله مورد پژوهش را در بر میگیرد، پژوهشگر سعی دارد پیشنه نظری مسأله مورد پژوهش را مطرح نماید. ابتدا به تاب آوری واهمیت آن و سپس به نگرش مذهبی وشیوه های فرزندپروری والدین پرداخته میشود و درادامه به رابطه بین این عوامل اشاره میشود. و در بخش دوم به بررسی پیشینه مطالعاتی پژوهش حاضر پرداخته میشود.
پس از پایان گرفتن دوره کودکی،فرد واردمرحله ای می شودکه شرایط آن با شرایط دوره قبل کاملا متفاوت است.به این دوره دوره نوجوانی می گویند.نوجوانان دراین دوره پرتلاطم زندگی خودبا مشکلات متعددی روبه روهستند.درسال اخیر مشکلات استرس زای نوجوانان (از جمله:شکست تحصیلی،مشکلات ارتباطی با اطرافیان،جدایی والدین،مرگ عزیزان و…)سیر صعودی پیداکرده است.این مشکلات می تواندنوجوان را درخودغرق کند.ازطرفی داستان های زیادی درباره نوجوانان و جوانانی که توانسته اند برناملایمات غلبه کنند،وجوددارد.آسیب ناپذیری قابلیتی است که بعضی از کودکان در غلبه بر آنچه که به شدت روند رشد آنها را تهدید می کند، دارند. به عنوان مثال، کودکی که در یک خانواده کم درآمد، در یک محله مخروبه، با مادری مبتلا به اختلال روانی و پدری بیکار و معتاد و با تعداد زیادی خواهر و برادر زندگی می کند، به احتمال زیاد فردی مجرم و بزهکار خواهد شد، او ترک تحصیل خواهد کرد و یا معتاد می شود.آمارها نشان می دهند که فرقی نمی کند چه فرهنگ و قومیتی داشته باشد؛ بلکه این چنین دوران کودکی معمولاً به دوران بزرگسالی نافرجانی ختم خواهد شد.با این حال بعضی از کودکان که در چنین محیط وحشتناکی رشد کرده اند، بزرگسالانی خوشبخت، سالم، فعال و کارآمد می شوند.این افراد ممکن است به دانشگاه بروند، فارغ التحصیل بشوند و مشاغل خوبی داشته باشند. همچنین دارای همسرانی دوست داشتنی و فرزندانی خوشبخت و خلاق باشند.این افراد دارای قابلیت مقاومت هستند و به آنها تاب آور گفته می شود(برگر، ۱۳۸۸).
محققان بسیاری درپی شناسایی عوامل مؤثر برتاب آوری بودندوفرض براین است که عوامل حمایت کننده ای[۲۹] وجود دارندکه می توانند واکنش به تجارب استرس زا و بلایای مزمن راتبیین کنند. درسال های اخیرحجم وسیعی ازپژوهش های نظری وتجربی به شناسایی این عوامل پرداخته اند.خانواده، مدرسه، رسانه ها، شبکه دوستان و مکان های عمومی ( کوی و برزن، مغازه ها، پارک ها، سینما، معابد و غیره)،امروزه جزء منابع اصلی و تاثیر گذار هر جامعه ای می باشند. امادر میان این عناصر، خانواده اولین و بیشترین تاثیر را بر روند ساخت هویت فرهنگی اجتماعی انسان و چگونگی شکل گیری این هویت دارد.با توجه به اینکه خانواده ها تفاوت های زیادی از نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارند، و همچنین از جهت نوع رفتار با فرزندان و فضای حاکم بر خانواده و رابطه والدین با فرزندان که به اشکال آزادی، استبدادی و یا دمکراسی می انجامد،متفاوتند.فرزندان از نظر شخصیتِ اجتماعی و هویت فرهنگی یکسان تربیت نمی شوند. نگرش ها،تصورات و رفتار خانواده بیشترین تاثیر را بر رفتار اجتماعی و هویت فرهنگی و اجتماعی فرزندان دارد (فراسر[۳۰]،ریچمن[۳۱] وگالینسکی[۳۲]،۱۹۹۹).
همچنین مهمترین سود تجربه های مذهبی این است که مذهب به شخص احساس معناداری وارتباط باحقیقت نهایی اعطامی کند(اکسیلن[۳۳]،۲۰۰۲؛سیمپ سون[۳۴]،۲۰۰۲).علاوه براین تمایلات معنوی ومذهبی بودن باعث افزایش بهزیستی روان شناختی ،سلامت روان (هالز[۳۵]،۱۹۹۹ ؛فرانسیس[۳۶]، رابینس[۳۷]، لوییس[۳۸]، کرئیگلی[۳۹] وویلر[۴۰]،۲۰۰۴)،تحمل حوادث فشارزای زندگی(یانگ[۴۱]و ماو[۴۲]،۲۰۰۷)،مصونیت بیشتر در برابر تنش (گراهام[۴۳]، فر[۴۴]،فلاوئرز[۴۵] وبرک[۴۶]،۲۰۰۱)، می گردد.
تاب آوری:
از دهه ۱۹۷۰به بعد،به تدریج تردید هایی پیرامون رسالت روان شناسی به عنوان علم مطالعه مشکلات و اختلالات روانی پدید آمد.با بروز این تردید ها رویکرد جدیدی تحت عنوان روان شناسی مثبت گرا شکل گرفت که به جای تاکید بر عوامل خطرزا،نابهنجاری ها و اختلالات روانی،توجه اش را معطوف عواملی کرد که تاثیر عوامل خطر زا را تعدیل می کند و کودکان را در مقابل مبتلا شدن به مشکلات روان شناختی حمایت می نماید یا به آنها کمک می کند سریع تر به بهبودی دست یابند(گراسمن[۴۷]و مور[۴۸]،۱۹۹۴).
از این رو عواملی که موجب تطابق هر چه بیشتر آدمی با نیازها و تهدیدات زندگی می شوند،بنیادی ترین سازه های مورد پژوهش این رویکرد می باشند.روان شناسی سلامت به دنبال شناسایی سازه ها و شیوه هایی است که سلامت و بهداشت روان را به دنبال دارد. به این دلیل عواملی که به انسان در سازگاری و انطباق با مشکلات و تهدیدات زندگی کمک کند،از موضوعات مورد توجه این حوزه خواهد بود(هاشمی،۱۳۹۰).
در این میان،تاب آوری جایگاه ویژه ای،خصوصادر حوزه های روان شناسی تحول،روان شناسی خانواده و بهداشت روانی،به خود اختصاص داده است. به طوری که هر روز بر شمار پژوهش های مرتبط با این سازه افزوده می گردد(جوکار،۱۳۸۶).
به طور کلی واژه تاب آوری به عوامل و فرآیندهایی اطلاق می شود که خط سیر رشد را از خطر به رفتارهای مشکل زا و آسیب روان شناختی قطع کرده و علی رغم وجود شرایط ناگوار، به پیامد های سازگارانه منتهی می شوند.گارمزی و ماستن (۱۹۹۱)،تاب آوری را ” یک فرایند،توانایی،یا پیامد سازگاری موفقیت آمیز علی رغم شرایط تهدید کننده"،تعریف نموده اند. به بیان دیگر تاب آوری،سازگاری مثبت در واکنش به شرایط ناگوار است.راتر (۱۹۸۷)،تاب آوری را مکانیزمی حمایت کننده تعریف کرده است که پاسخ فرد به موقعیت پر مخاطره را تعدیل می کند(هاشمی،۱۳۹۰).
بنابراین ، یک فرد تاب آور موقعیت ناگوار را به شیوه مثبت تری پردازش می کند و خود را برای رویایی با آن دارای توانمندی قلمداد می کند.البته تاب آوری تنها پایداری در برابر آسیب ها یا شرایط تهدید کننده نیست و حالتی انفعالی در رویارویی با شرایط خطرناک نمی باشد، بلکه شرکت فعال و سازنده در محیط پیرامونی خوداست. می توان گفت تاب آوری، توانمندی فرد در برقراری تعادل زیستی – روانی در شرایط خطرناک است (کانر و دیویدسون،۲۰۰۳ ).
با توجه به استعداد ها و توان مندی های انسان(به جای پرداختن به ناهنجاری ها و اختلال ها)،در سال های اخیر رویکرد روان شناسی مثبت گرا[۴۹] مورد توجه روان شناسان قرار گرفته است. این رویکردهدف نهایی خود را در شناسایی سازه ها و شیوه هایی می داند که بهزیستی و شادکامی انسان را به دنبال دارد. از این رو عواملی که سبب سازگاری هرچه بیشتر آدمی با نیازها و تهدیدهای زندگی بشود،بنیادی ترین سازه های مورد پژوهش این رویکرد می باشند.دراین میان تاب آوری جایگاه ویژه ای درحوزه روان شناسی خانواده و بهداشت روانی یافته است به طوری که هرروز برشمار پژوهش های مرتبط با این سازه افزوده می شود (سامانی و همکاران،۱۳۸۶).
هر انسانی دارای ویژگی های شخصیتی و الگو های رفتاری گوناگونی است ، یکی از این ویژگی ها که نقش عمده ای در بقای انسان و سلامت روانی او دارد ، « سازگاری » است. انسان با کمک این توانایی است که می تواندباشرایط متغییر محیطی و درونی خود کنار آید و موجودیت و سلامت روان خود را حفظ کند. سازگاری داشتن یعنی ویژگی هایی که موجود زنده را نسبت به سایرین،جهت بقا و تولید مثل توانمندتر می سازد ، بدین معنی که این ویژگی ها نسبت یک محیط خاص بهتر از محیط های دیگر طراحی شده اند (اشترویه[۵۰] و هیوستون[۵۱] ، ۱۳۸۳).
منظور از« سازگاری» ، انطباق متوالی با تغییرات و ایجاد ارتباط بین فرد و محیط به نحوی که حداکثر خویشتن سازی را همراه با رفاه اجتماعی ضمن رعایت حقوق خارجی امکان پذیر سازد.به این ترتیب سازگاری به معنی هم رنگ شدن با جماعت نیست ، سازگاری به معنی شناخت این حقیقت است که هر فرد باید هدف های خود را با نتیجه به چارچوب های اجتماعی و فرهنگی تعقیب نماید . سازگاری امری نسبی است و انسان ها با درجات مختلف به سازگاری دست می یابند.تاب آوری موجب سازگاری مناسب در مواجه با مشکلات می شود و چیزی بیش از اجتناب ساده از پیامد های منفی است.(کاون [۵۲]و همکاران،۱۹۹۶).محققان بسیاری در پی شناسایی عوامل موثر بر تاب آوری بوده اند.فرض بر اینکه عوامل حمایت کننده ای وجود دارد که می توانند واکنش به تجارب استرس زا و بلایای مزمن را تبیین کنند (فراسروهمکاران،۱۹۹۹).
افزون بر این، محققان بر این باورند که تاب آوری نوعی ترمیم خود با پیامدهای مثبت هیجانی، عاطفی و شناختی است( گارمزی ، ۱۹۹۱; ماستن ،۲۰۰۱; راتر ،۱۹۹۹; لوتار،سیچتی و بکر،۲۰۰۰).کامپفر (۱۹۹۹)،باور داشت که تاب آوری، بازگشت به تعادل اولیه یا رسیدن به تعادل سطح بالاتر ( در شرایط تهدید کننده) است و از این رو موجب سازگاری موفق در زندگی می شود. در عین حال کامپفر (۱۹۹۹)،به این نکته اشاره می کند که سازگاری مثبت با زندگی، هم می تواند پیامد تاب آوری به شمار آید و هم به عنوان پیش آیند،سطح بالاتری از تاب آوری را موجب شود. وی این مسأله را ناشی از پیچیدگی تعریف و نگاه فرایندی به تاب آوری می داند. تحقیقات کمی در مورد منابع تاب آوری کمک کننده در بهبود از ضربه روانی صورت گرفته است. هیجانات مثبت نقش بسیار مهمی در بهبود افراد از فشار روانی بازی می کند. بعضی ازمحققان معتقدند که هیجانات مثبت منابع روان شناختی بسیار مهمی هستند که به فرد کمک می کند در مقابل فشار روانی از روش های مقابله ای موثری استفاده کند.بنابراین افرادی که هیجانات مثبت را به میزان بیشتری تجربه می کنند احتمالاً در مقابل حوادث سخت مقاوم تر هستند بنابراین تاب آورتر می باشند.از طرف دیگر افراد خوشبین از زندگی خود لذت بیشتری می برند، سلامت روانی و ،جسمانی بیشتری دارند و هنگام رویارویی با فشار روانی از روش های مقابل های بهتری استفاده می کنند(محمدی و همکاران، ۱۳۹۰).
نگرش مذهبی:
تارخ بشریت نشان داده است که انسان دین ورز[۵۳] قدمتی دیرینه دارد. آن چنان که از مطالعات باستان شناسی و انسان شناسی از اعصار دور بر می آید« مذهب »به عنوان جز لاینفک زندگی بشری در تمامی اعصار بوده است. دین به اندازه ای غنی و فراگیر و پیچیده است که جنبه های مختلف و متفاوت آن برای دیدگاه ها و نگرش های مختلف به گونه ای متفاوت جلوه می کند. اما آنچه مهم است این است که هیچ دوره ای از تاریخ بشر خالی از اعتقادات دینی نبوده است(صادقی جهانبان ونجم عراقی ،۱۳۷۸).
این که حتی یک انسان بی اعتقاد به دین در شرایط نامطمئن و بحران روحی و در زندگی به صورت ناهشیار به خدا ونیروهای ماوراءالطبیعه می اندیشد و از او استمداد می طلبد،یک پدیده شناخته شده است. به گفته « فرانکل[۵۴] » بنیان گذار مکتب« معنادرمانی[۵۵]» همیشه یک احساس مذهبی عمیق ریشه دار در اعماق ضمیر ناهشیار انسان وجود دارد( فرانکل ، ۱۳۷۵ ).
آلپورت (۱۹۶۷)،مذهب را یکی از عوامل بالقوه مهم برای سلامتی روان می داند.مذهب می تواند عنوان یک اصل وحدت بخش و یک نیروی عظیم برای سلامت روان مفیدوکمک کننده باشد.از دیدگاه آلپورت جهت گیری مذهبی[۵۶] به دو صورت « درونی[۵۷] » و « بیرونی[۵۸] » می باشد.در جهت گیری مذهبی درونی ایمان به خودی خود یک ارزش متعالی نه به خاطر چیزی تلقی می گردد و یک تعهد انگیزش فراگیر نه وسیله ای برای دستیابی به اهداف در نظر گرفته می شود. اما در جهت گیری مذهبی بیرونی،مذهب امری خارجی و ابزاری برای ارضای نیازهای فردی از قبیل مقام و امنیت مورد استفاده قرار می گیرد. به عبارت دیگر دین داری برای امنیت و پایگاه اجتماعی است و افرادی که چنین جهت گیری دارند از دین به عنوان وسیله برای رسیدن به حاجات خود استفاده می کند(آلپورت ،۱۹۶۷).
افرادی که دارای جهت گیری مذهبی درونی می باشند،مذهب در آنها احساس راحتی، امنیت، سودمندی و خود سازی را به وجود می آورد.به عبارت دیگر افراد با جهت گیری مذهبی درونی در هماهنگی با اعتقادات و شعائر مذهبی شان زندگی می کنند و این باعث امنیت و ثبات اجتماعی بیشتر در آنها می شود (فورگت[۵۹]،۲۰۰۷).
نس ونیتراب درتحقیقی به عنوان ارزیابی میزان اثرات منفی ومثبت مذهب بروضعیت روانی به این نتیجه رسیدند که درواقع فعالیت هایی با جنبه معنوی بالا به طورواضح ارتباط معکوس با اختلاف روانی دارد.درتحقیق دیگری که توسط هانس برگر[۶۰] (۱۹۹۱)،انجام شدرابطه بین انجام اعمال دینی واعتقادقلبی دررابطه احساس رضایت درزندگی بررسی شد ونتیجه این بود که مذهب دارای یک ارتباط مثبت بااحساس رضایت اززندگی است.کوهن و همکارن (۱۹۹۵)،دریافتندکه مقابله مذهبی،یک راهبرد محکم ومؤثردرحفظ سلامت روان است.نتایج تحقیقات زیادی نشان می دهد که اعتقادات وارزش های مذهبی افراد به مراتب برای مدت طولانی تری درآنان تأثیرمی گذاردتاجهت گیری درمانی به سمت مکتب خاص روانی درمانی(صالحی نژادکوویی،۱۳۸۷).
مذهب نیروی اجتماعی است که می تواند گروه های اجتماعی را یک پارچه کند یا آنها را علیه یکدیگر بشوراند،همچنین مذهب نیروی روان شناختی است که جنبه های مختلف زندگی فردی را تحت تاثیر قرار می دهد.مذهب به عنوان یکی از منابع اصلی ارزش ها و اخلاقیات افراد جامعه در معنابخشی به زندگی نقش اساسی ایفا می کند.داشتن این نکته ضروری است که بین مفاهیم دین داری و دین تفاوت وجود دارد دین به عنوان پدیده خارجی و مستقل از پذیرش انسان هایعنی مستقل از روان انسان ها و جامعه انسانی مدنظر قرار می گیرد.اما دین داری یا تدین ناظر به پذیرش دین توسط انسان هاست. در واقع دین داری صفت و حالت انسان درباره دین است( فقیهی و همکاران،۱۳۸۶).
در متن ظهور روان شناسی مثبت بود اسنایدروهمکارانش(۲۰۰۵)،امیدواری رامفهوم سازی کردند.و ابزار های اندازه گیری آن را طراحی کردند.امیدواری به عنوان فرایند تفکر درباره اهداف شخص همراه با انگیزه برای حرکت به سمت اهداف (تفکر عاملی[۶۱]) و روش دستیابی به اهداف( تفکر گذرگاهی[۶۲]) تعریف شده اند(اسنایدر[۶۳] و لوپز[۶۴]،۲۰۰۵).
یالوم[۶۵] (۱۹۹۵)،امید را به عنوان یک عنصر اساسی فرایند درمان مشخص می کند.افراد به هنگام درمان معمولا شرایط مبهمی دارند و در مورد آینده مردد هستند.زمانی که افراد در شرایط مبهمی هستند و رسیدن به اهداف در آن شرایط قطعی نیست ممکن است از طریق متوسل شدن به راه بردهای متنوع، اراده و هدف مندی خود را حفظ کنند .به عنوان مثال ممکن است شبکه اجتماعی حمایت کننده ای از طریق الگو برداری از راه برد هایی که دیگر افراد در گذشته استفاده کرده اند، اراده خود رادر رسیدن به اهداف تقویت کنندو مسیرهای جدیدی را برای رسیدن به اهداف بیابند.پژوهش ها مشخص کرده اند که امیدواری بالاباعث تقویت اعتماد به نفس،خودکارآمدی بالاو بهزیستی افراد می شود(بیگی و همکاران،۱۳۹۰).
امید از جمله مقوله های مهم در اسلام است .خداوند همواره انسان را به امیدواری و خوش بین بودن به نظام زندگی دعوت کرده و آینده روشنی را برای او ترسیم می نماید و برعکس یأس و ناامیدی را بسیار قبیح و زشت شمرده،آن را دومین گناه بزرگ قلمداد می کند.چون یأس از لطف رحمت و اعتقاد نداشتن به قدرت و کرم بی پایان او تلقی می شود. در قرآن کریم آمده است : « من یقنظ من رحمه ربه الا الضالون» (حجر،آیه ۵۶) و «و لا تیاسوا من روح الله انه لا یباس من روح الله الا القوم الکافرون» (یوسف،آیه ۸۷).یأس وناامیدی از مغفرت خداوندهمچنین سبب جرأت بر انجام گناهان می شود زیرا فرد بر این باور است که مورد عذاب قرارخواهد گرفت پس چرا خود را از لذایذ وشهوات دنیامحروم کند(عبادی و همکاران،۱۳۸۹).
شواهد تحقیقاتی زیادی وجود دارند که نشان می دهند بین بالا بودن میزان امید افراد و موفقیت آنها در فعالیت های ورزشی،بالا بودن میزان پیشرفت تحصیلی سلامت جسمی و روانی بهتر و بیشتر موثر بودن روش های روان درمانی مورد استفاده در درمان اختلالات ارتباط وجود دارد( نصیری و جوکار،۱۳۸۷).
از آنجا که عناصر دوگانه سازنده امید یعنی منابع و مسیرها بیانگر فرایند افکار هدف دار می باشد و تفکرات هدف مدار هم از لحاظ نظری نقطه مرکزی و ثقل معنا در زندگی هستند.پس می توان فرض کرد که تفکر امیدوارانه پیامد اصلی معنی داری در زندگی است(سامانی و همکاران،۱۳۸۶).
پیشینه نگرش مذهبی:
ازطریق ارتباط باخداوندمی توان اثرموقعیت های فشارزاوغیرقابل کنترل رابه طریقی کنترل نمود.دررابطه با پایین بودن اضطراب ومذهبی بودن افراد،می توان عنوان کردکه میزان اضطراب با مذهبی بودن افرادرابطه معکوس دارد. یکی ازعلل آسیب پذیربودن افراد،بی هدفی آنان است ومذهب نقش مهمی درهدفمندبودن زندگی انسان به وسیله کسب ارزش های سازنده دارد(صالحی نژادکوویی،۱۳۸۷).
افرادی که به اعتقادات مذهبی پایبندهستند، دارای اضطراب وناراحتی خیلی کمتری ازکسانی هستندکه به این اعتقادپایبند نیستند.یونگ درخلال روان درمانی خوددریافت که اعتقادمذهبی می تواندموجب بالا بردن یک پارچگی ومعنادادن به شخصیت فردگردد.ویکتورفرانکل(۱۳۷۵) مدعی شدکه به وسیله ترویج دین می توان کمک فوق العاده ای به سلامت روان کرد.وی می نویسد:اعتقادوتوکل بروجودغایی وتوکل واعتقادبه خدا،فردرابه منتهی درجه سلامت روان قابل تصورمی کشاند(صالحی نژادکوویی،۱۳۸۷).
ایمان وباورهای دینی وفرایندثابت شدن آن موجب معنابخشیدن به زندگی فردمی گردد، فردنهایتاًبه غایت جهان آگاهی می یابدوبه طورایثارگرانه زندگی می کندوبرای دگرگون شدن نوع انسان تلاش می کندوبه نوعی پیوستگی جهان وحس جامعی ازمعنای واحدمی رسد.فلسفه دینی،چرایی زندگی را مشخص می سازد. درآن جاکه تعبیرنیچه «هرکس چرایی زندگی رایافته است باهرچگونه ای خواهدساخت.»روشن است که هرشناخت وراهی که آفریدگار یکتا ارائه می دهدهمه مشمول نقصان خواهدبودواین فقط یک شعار نیست، بلکه درتحلیل بسیاری ازروان شناسان مانندویلیام جیمز،اریک فروم ویونگ نیزآمده است.ایمان به خدا ازنظرروانی می تواند نتایج مثبتی به همراه داشته باشدازجمله فهماندن ارزش انسان،معنای زندگی به انسان ها.این فهم ازایمان به عدالت وحکمت خداگرفته شده است.چون ایمان به عدل وحکمت خدا،انسان رابه آن درجه می رساند که معتقد می شود هیچ بیهودگی دراین زندگی وجودندارد. یکی دیگر از نقش های روانی دین همانا آرامش است. دکتر ژوشوالوت معتقداست: دین داشتن سلامت روان وآرامش روحی است (ناظمیان، ۱۳۶۹).
ایمان مذهبی درانسان نیروی مقاومت می آفریند.تلخی راشیرین می گرداند. از نظرروان شناسان مسلم و قطعی است که اکثربیماری های روانی که ناشی ازناراحتی های روحی وتلخی های زندگی است درمیان افراد غیرمذهبی دیده می شود افرادمذهبی به هرنسبت که ایمان قوی ومحکم داشته باشندازاین بیماری ها مصون ترند.از این رویکی از عوارض زندگی عصرماکه دراثرضعف ایمان مذهبی پدیدآمده است،افزایش بیماری های روانی وعصبی است(مطهری،۱۳۶۸).
ازدیدگاه اسلام وادیان دیگر،بیماری های روحی وپریشانی بشرمعلول بی ایمانی اوست وایمان،یگانه درمان درد های روحی بشر وپریشانی اوست(دادبه،۱۳۸۳).
نگرانی واضطراب عامل اساسی بیماری های روانی است که زندگی وبهداشت روانی انسان را تهدیدمی کند. قرآن کریم ضمن توجه به آرامش وامنیت انسان،راه رسیدن به آن راذکرخدادانسته والبته وعده ی آن رابه مؤمنان داده است:«الابذکرالله تطمئن القلوب» اگاه باش که بایادخدادل ها آرام می گیرد(رعد،۲۸) (زین الهادی،۱۳۸۳).
شیوه های فرزندپروری
چون انسان ، موجودی اجتماعی است و در ارتباط با محیط های اجتماعی مختلف می باشد، از هر محیطی چیزی می آموزد تا در مجموع از فرد بدونِ هویت، تبدیل به شخصِ اجتماعی و دارای هویت اجتماعی گردد و طبیعی است که این فرد شهروندی مثمر ثمر برای جامعه خویش می شود. در گذر از شخص فردی بدون هویت به شخص اجتماعی، فعالیت جامعه پذیری نسبت به وی اعمال می شود. امر جامعه پذیری توسط منابع مختلف بر روی انسان عملی شده، و هر یک بخشی از شخصیت فرهنگی و اجتماعی شخصِ اجتماعی شده را می سازند. در این بین, خانواده در اکثر جوامع از جمله ایران بیشترین نقش را ایفا کرده، (پیاژه, ۱۹۸۱)،که این نقش در رفتارها و نوع فرزند پروری آنها متبلور می شود (نیک گهر، ۱۳۶۹).
خانواده اولین و مهمترین بافت اجتماعی را برای رشد فرد فراهم می سازد. اصطلاح فرزندپروری از ریشه پریو [۶۶]به معنی “زندگی بخش” گرفته شده است. منظور از سبک های فرزند پروری، روشهایی است که والدین برای تربیت فرزندان خود بکار می گیرند و بیانگر نگرشهایی است که آنها نسبت به فرزندان خود دارند و همچنین شامل معیارها و قوانینی است که برای فرزندان خویش وضع می کنند. در عین حال رفتارهای فرزندپروری به واسطه فرهنگ، نژاد و گروههای اقتصادی تغییر می کند. روشهایی که والدین در تربیت فرزندان خود به کار می گیرند، نقشی اساسی در تامین سلامت روانی فرزندان آنها خواهد داشت بطوری که اکثر مشکلات رفتاری کودکان منعکس کننده شرایط پیچیده بین فردی اعضای خانواده بویژه والدین می باشد. به عبارت دیگر وجود مشکلات رفتاری کودک به منزله روابط معیوب اعضای خانواده با یکدیگر است و با روشهای تربیتی نادرست والدین و تعاملات معیوب آنها با فرزندان ارتباط دارد.اعتقادات،نگرش ها،فعالیت ها واقدامات والدین در قالب الگوهای خانوادگی با سبک های فرزندپروری والدین نمودپیدا می کند.اینکه والدین کدام یک ازانواع سبک های مختلف تربیتی را در خانواده اتخاذ کند خود تحت تأثیر عوامل گوناگونی است وبسیاری ازاین عوامل از شرایط محیط،جامعه وفرهنگ ناشی می شود.اما هدف همه سبک های فرزند پروری شکل دهی به شخصیت روانی وتقویت شایستگی های کودک است.اهمیت به این هدف و توجه به دو بعد از رفتارهای والدین یعنی پذیرش دربرابر طردوسخت گیری دربرابر آسان گیری موجب شده است که امروزه محققان در خصوص سبک های فرزندپروری والدین و تأثیر گذاری که هرکدام ازآنها بررشد کودکان دارندبه بحث و بررسی بپردازند و الگوهای مختلفی را ارائه دهند(سرکاری فر،۱۳۹۱).
اثر خانواده بر اشخاص از تمام نیروهایی که تا به حال شناخته شده بیشتر است. یعنی اثر خانواده فراتر از فرهنگ جامعه، دنیای کار، دوستان، نزدیکان و امثال آنهاست.در واقع خانواده کانون شکل گیری و هویت فرد است.انسان عمدتا وارث برنامه ریزی های خودآگاه و ناخود آگاه خانواده و برون سازی های دوران کودکی خود با آنهاست(ثنائی، ۱۳۷۸).
از میان تمام نهادهای اجتماعی که فرد را برای قبول اقتدار(دیکتاتوری درسطح جامعه)آماده می سازد ، خانواده درمقام اول قرار دارد.ژاک در مطالعه استادانه خود درباره قدرت طلبی درکودکان ۴ ساله ثابت کرد که تغییر صفات شخصیت بر اثر تغییر اوضاع و احوال محیط ممکن است. و تاثیر گذارترین این محیط ها خانواده می باشد.شیوه تربیت کودک(نخستین نهاد اجتماعی)ساختمان اساسی شخصیت را پی ریزی می کند .تفاوت جنبه های عملی تربیت کودکان نتیجه تفاوت فرهنگی و نیز تفاوت شخصیت است(کلاین برگ، ۱۳۷۲).
در متون اسلامی نیز فرزند پروری فعالیتی پیچیده شامل رفتارها ،آموزشها،تعاملها و روشهایی است که جدا و در تعامل با یکدیگر بر رشد معنوی، عاطفی در ابعاد فردی و اجتماعی تأثیر می گذارد.از دیدگاه اسلام، مسئولیت تربیت فرزند در دوران کودکی بر عهده پدر و مادر است تا آنجاکه یکی از حقوق فرزندان به شمار آمده است. امام صادق (ع) می فرمایند:فرزند بر پدر سه حق دارد« نام نیک نهادن بر او و جدیت در تربیت فرزندو انتخاب مادر مناسب »(مجلسی،۲۳۶ : ۱۴۰۳ ، ج ۷۸ ).
نکته قابل ذکر این است که بیشترین مسئولیت وتأثیر والدین در تربیت فرزندان مربوط به دوران کودکی و نوجوانی آنان است زیرا در اواخر دوره نوجوانی و پس از آن نقش فرزندان در تربیت خود به شدت افزایش می یابد.رابطه والدین با فرزند در درجه اول از نگرش والدین نسبت به فرزند تأثیر می پذیرد. منظور ازنگرش های والدین، اندیشه ها، احساسات و آمادگی آنها برای عمل در مورد تربیت فرزندان شان است اسلام نگرش های والدین را در مسیر صحیح قرار می دهد؛ به آنان می باوراند که فرزندان دارای حقوقی هستند و انسان دارای مقام خلیفه الهی، و مستعد اتصاف به همه کمالات است(انسان/ ۲ )، که رسیدن به آنها در گرو تربیت صحیح است. تربیت صحیح در سایه نگرش مثبت به فرزندان صورت می گیرد. والدین باید نگرشی مثبت نسبت به فرزندان داشته باشند و تربیت آنها را در راستای مظهریت صفات الهی قرار دهند. در نگرش اسلامی فرزندان به عنوان نعمت الهی نزد والدین امانت هستندو جزئی از وجود والدین معرفی شده اند(کلینی، ۱۳۶۷).
خانواده به عنوان فیلتری برای عقاید،ارزش ها،نگرش های مربوط به فرهنگ یک جامعه محسوب می شوند وآنها رابه یک شیوه بسیاراختصاصی وانتخابی به کودک ارائه می دهد.بی تردید باید گفت که شخصیت، نگرش ها،طبقه اجتماعی،اقتصادی،مذهب وخصوصیات،وابستگی نسبی خانوادگی،تحصیل والدین برنحوه ی ارائه ارزش هاومیزان های اخلاقی به فرزندان تأثیر خواهدگذاشت(کرمی،نوری ومرادی،۱۳۷۲).
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1400-08-22] [ 01:30:00 ب.ظ ]
|