بغداد خاتون هم بعد از آنکه معلوم شد سلطان به دست او مسموم شده توسط یک غلام رومی به نام خواجه لؤلؤ با چماقی در حمام به قتل رسید. شیخ حسن هم که بعد از این ماجرا به عراق عرب دست یافته بود همچنان شیخ سلطان ابوسعید زن او را تصرف کرده بود او نیز دلشاد خاتون زن دیگر ابوسعید را که دختر دمشق خواجه و نوه امیر چوپان و برادرزاده بغداد خاتون بود به تصرف خود درآورد. پس از مرگ ابوسعید با توجه به آنچه ابن بطوطه گفته است: شیخ حسن بر تمامی نواحی عراق عرب تسلط یافت و ابراهیم شاما پسر امیرسنیته بر موصول و دیار بکر و امیر ارتنا به نواحی ترک نشین ( بلاد الروم ) مسلط گشتند. حسن خواجه پسر دمرطاش چوپان به تبریز و سلطانیه و همدان و قم و کاشان و ری و ورامین و فرغان (فرامان) و کرج استیلا یافت. و امیرطغا تیمور برقسمتی از خراسان دست یافت و امیرحسین پسر امیر غیاث الدین هرات و قسمت اعظم خراسان را به فرمان خود درآورد و ملک دینار بلاد مکران و کیج را تحت نفوذ خود گرفت و محمدشاه بن مظفر یزد و کرمان و رقو (ابرقو) را متصرف شد و ملک قطب الدین (تهمتن) هرمز و کیش و قطیف و بحرین و قلهات در دست او بود و سلطان ابواسحق در شیراز و اصفهان و بلاد که چهل و پنج روز راه پنهانی آن بود حکومت می راند. اتابک افراسیاب هم ایذه و بلاد دیگر را در تصرف داشت. (همان :۱-۲۵۰)
۴-۳-۹-۱-۲۴ آسیای صغیر و تاریخ حکومت آل عثمان
این بخش از سفرنامه ابن بطوطه از اسناد مهم تاریخی است که اوضاع آسیای صغیر را در اوایل تشکیل امپراتوری عثمانی تشریح می کند.
ابن بطوطه می گوید: « بسوی بلادالروم یا «صحرای ترکیه» حرکت کردیم این سرزمین را به مناسبت اینکه سابقاً دست رومیان بود بلادالروم می نامند. رومی های قدیم و یونانی در این نواحی زیست می کردند و هم اکنون که مسلمانان آن نقاط را در تصرف خود دارند عده زیادی از مسیحیان تحت ذمه مسلمانان در آن مرز و بوم زندگی می کنند. (همان :۳۱۲)
« سکنه این نواحی همه به مذهب امام ابوحنیفه و سنی خالص می باشند… اما متأسفانه گرفتار حشیش هستند و آن را عیب نمی دانند…» (همان :۳۱۳)
در بیشتر شهرهای بلادالروم مسلمان و مسیحی در کنار هم زندگی می کردند و ترکیب جمعیتی برخی از شهرها لایه هایی از چندین عنصر نژادی و مذهبی را نمایان می ساخت مثلاً در انطالیه (ادالیا واقع در کرانه دریای مدیترانه) می گوید: شهری است زیبا و ساکنین آن به طور مجزا زندگی می کنند بازرگانان مسیحی در محلی معروف به منیا و رومیان که سکنه قدیم شهر هستند در محله ای دیگر و یهودیان هم در جای دیگر و پادشاه به همراه دارو دسته خود در قسمت مجزا و مسلمانان در شهر بزرگ، قسمت اصلی شهر زندگی می کنند. (همان :۳۱۴)
ملاقات ابن بطوطه با اختیارالدین اورخان بیک پسر قرا عثمان پادشاه بورسه که می گوید در حدود صد قلعه در قلمرو مرزی با مسیحیان داشته و همواره در حال جنگ بوده است. قرا عثمان کسی است که امپراتوری عثمانی به نام او خوانده شده است. اطلاعاتی که ابن بطوطه از حکومت آل عثمان که در کنار دریای سیاه در ابتدای مرحله پیدایش وقوت بود و رقیب امپراتوری بیزانس (روم شرقی) به دست می دهد از مستندترین و موثق ترین مدارک مربوط به آن عصر است.
ابن بطوطه مردم بلادالروم را مهربان، خوش قیافه، خوش لباس و خوش خوراک و خونگرم توصیف می- کند و می گوید « در این مرز و بوم به هر زاویه یا خانه ای که وارد می شدیم همسایگان از زن و مرد بدیدار ما می آمدند زنان این نواحی در حجاب نیستند.» (همان : ۳۱۲)
۴-۳-۹-۱-۲۵ بخارا و آغاز کار تاتار و تخریب آن
ابن بطوطه از خوارزم به بخارا و ماوراءالنهر رفت که قلمرو حکومت خان جغتای بود و در بیرون شهر نخشب با سلطان ترمشیرین ملاقات کرد و از عطایای او نیز برخوردار شد و به مراکز عمده دیگر ماوراءالنهر و خراسان مانند بلخ و سمرقند و طوس و نیشابور و هرات و غزنه روی آورد. دوران مسافرت ابن بطوطه از لحاظ جریانات مذهبی و علمی نیز از جالب توجه ترین ادوار اسلامی است. در این دوران آثار انقراض خلافت اسلامی و استیلای مغول در حیات علمی و مذهبی مسلمانان نمودار می گردد، دارالعلم ها و مدارس معموربلاد مردم و مخصوصاً بغداد که مرکزیت معنوی ممالک اسلامی را داشت از هم پاشیده شده بودند. ابن بطوطه در مورد بخارا که از بزرگترین معاهد علمی و مرکز بلاد ماوراء النهر بود می گوید: «بخارا مرکز بلادماوراءالنهر است که به دست چنگیز تاتاری ملعون، جد پادشاه هان عراق، (ایلخانان ایران) ؛ ویران گردید. اینک مساجد و بازارهای آن جز قسمت کوچکی مخروبه است و مردم آن در نهایت ذلت و خواری به سر می برند چنانکه گواهی بخارائیان در خوارزم و دیگر جاها مقبول نیست زیرا مردم این شهر در تعصب و دعوی باطل و انکار حق اشتهار دارند و اکنون در بخارا کسی مه چیزی از علم بداند یا عنایتی به دانش داشته باشد پیدا نمی شود.» (همان :۴۱۴)
تا این عصر که ابن بطوطه بخارا را دیده است آن شهر سه بار توسط مغول ها غارت شده بود.
در مورد آغاز کار تا تار و تخریب بخارا ابن بطوطه طبق آنچه در منابع دیگر آمده است با توجه دیدگاه خودش شرحی آورده است و در مورد شخصیت چنگیز خان مغول و شهرت تدریجی او می گوید: « چنگیز خان آهنگری بود در سرزمین ختا که به زور و بازو و گرم موصوف بود، مردم را بر سر خود گرد می آورد و اطعام می کرد. کم کم عده ای بر او جمع شدند و او را رئیس خود کردند و چنگیز به پایمردی آنان بر شهر دست یافت و روز به روز بر شوکت و نیرویش بیافزود و کارش رونق پذیرفت و بر سلطان ختا غالب آمد، بعدها پادشاه چین را هم شکست داد و شماره لشکریانش فزونی گرفت و بر بلاد ختن و کاشغر و المالیق چیره گشت…» (همان :۴۱۴)
در زمانی که چنگیزخان شهرت یافت و در پی گسترش فتوحات خود بود سلطان جلال الدین سنجر پسر خوارزمشاه سلطان خوارزم و خراسان و ماوراءالنهر بود و دارای قدرت زیادی بود به طوری که چنگیزخان مغول هم از او بیمناک بود در آن ایام بود که گروهی از بازرگانان چین و فتا با امتعه آن ولایات مانند ابریشم و غیره… از طرف چنگیز به شهر اترار که از شهرهای مرزی خوارزمشاه بود وارد شدند والی اترار که علاالدوله بود به فرمان سلطان اموال آنان را گرفت و آنان را کشت.
ابن بطوطه هم علت حمله چنگیز به بلاد اسلام را امیر اترار و فرمان سلطان می داند و می گوید : «والی اترار فرمان خوارزمشاهی را کار بست و بر اثر این واقعه چنگیز خود سپاهی بی شمار روی به بلاد اسلام نهاد…» (همان :۴۱۵)
والی اترار که از نیت چنگیز باخبر می شود جاسوسی به میان سپاه چنگیز خان می فرستد و این جاسوس در لباس گدایی وارد اردوی یکی از امرای چنگیز می شود و حتی لقمه ای برای خوردن نیافت. نمونه ای از خصلت های این قوم وحشی با توجه به گفته های ابن بطوطه: « چون شب فرا رسید آن مرد سپاهی روده خشکیده ای بیرون کشید و آن را در آب بخیسانید و سپس اسب خویش را قصد کرد و مقداری از خون آن حیوان را روی آتش پخت و خورد. جاسوس چون این حال را مشاهده کرد روی برگردانید و به اترار آمد و به والی گفت که هیچ کس را تاب مقاومت در برابر این قوم نتواند بود.» (همان : ۴۱۵)
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
جنگی درگرفت که تاریخ اسلام نظیر آن را ندیده بود. چنگیز به همراه سپاه تاتار خود سپاه سلطان را در هم شکست و اترار را گرفت و همه مردم شهر را کشت و اطفال را به اسارت برد. «سرانجام بر تمام ماوراءالنهر چیره گشت و بخارا و سمرقند و ترمد را به خاک و خون کشید و از رود جیحون گذشته بلخ را تا با میان تصرف کرد و وارد خاک خراسان و عراق عجم گردید، در این هنگام مسلمانان بلخ و ماوراءالنهر بر ساخلوی تاتار شوریدند و چنگیز به شنیدن این خبر مراجعت کرده و بلخ را به شمشیر بگرفت و آن را شهر را با خاک یکسان کرد…اما چنگیز گناه مردم بخاری و سمرقند را بخشید و به عراق بازگشت و کار این ماجرا به آن جا رسید که سپاه تاتار به زور شمشیر وارد پایتخت اسلام و مرکز خلافت بغداد گردیدند و مستعصم با الله خلیفه عباسی را سربریدند…» (همان :۴۱۶)
در فتنه مغول در عراق و چهار هزار تن از اهل علم کشته شدند و آثار خرابیهای مغول تا مدتها باقی بود.
۴-۳-۹-۱-۲۶بلخ و خرابیهای مغول
ابن بطوطه از رودخانه جیهون گذشت و به بلاد خراسان نخست به بلخ رسید. از اوضاع آن روز بلخ می- گوید: «بلخ به کلی ویران شده بود لیکن منظره شهر چنان می نمود که گویی هنوز آبادان است چه بناهای اصلی کاملاً مستحکم بوده اند و این شهر بسیار وسیع و پر جمعیت بوده و آثار مساجد و مدارس آن تا کنون هم بر جای است…. بلخ را چنگیزخان خراب کرد. چنگیز تقریباً یک سوم مسجد شهر را به طمع گنجینه ای که می گویند زیر یکی از ستونهای مسجد نهفته است ویران کرد و این مسجد از بهترین و وسیع ترین مساجد دنیا بوده و اگرچه با مسجد رباط الفتح مغرب از حیث بزرگی ستونها دارد ولی مسجد بلخ زیباتر از آن است » (همان :۴۳۱)
بر اثر ویرانی هایی که مغولان در ایران و ماوراءالنهر بار آوردند عده زیادی از بازرگانان و دانشمندان و خداوندان قلم و ارباب تصوف از مسکن مألوف خود در بدرگشتند و بسیاری از آنان در آسیای صغیر و هندوستان مأوا گزیدند. وجود آنان دربار امرای آسیای صغیر و دهلی را رنگ و رونقی بخشید. خیمه و خرگاه آن امرا که در گذشته حالت ایلیایی داشت همانند دربار شهریاران ایران گردید و بر شکوه و جلال آنان افزود. نتیجه قهری مهاجرت و جابه جایی شکوفایی بی سابقه فرهنگ ایرانی در این نقاط بود. طبقه برگزیده و اهل کتاب و ایوانیان بلند مرتبه به زبان پارسی سخن می گفتند. از سوی نویسندگان ایرانی به نام امیرانی که احتمالاً پارسی درست نمی دانستند کتابها نوشته می شد و آن امیران در تکریم و بزرگداشت اهل قلم بر یکدیگر پیشی می جستند.
اطلاعاتی که در این قسمت از سفرنامه راجع به اوضاع ایران و وقایع آن دوران به دست می دهد و ترسیمی که ابن بطوطه از اوضاع ایران آن روزگار کرده است از نقطه نظر تاریخی حائز اهمیت می باشد.از موضوعات تاریخی در سفرنامه ابن بطوطه ابنیه های تاریخی و امرا و پادشاهان و وقایع هایی است که رخ داده است.حاکمان یک سرزمین همیشه ورای اخلاقیات عمل می کنند چون در قبال یک مملکت مسئول اند. با توجه به مطالب این قسمت این گونه برداشت می شود که صلاحیت و عدم صلاحیت حاکمان و کشورداران تا چه اندازه می تواند در رشد یا عقب ماندگی آن سرزمین موثر باشد.در هر سرزمینی که امنیت باشد شکوفایی هم دارد و در هر سرزمینی که آشوب و جنگ باشد بزرگان و سرآمدان علم به ناکجاها کشیده می شوند و تنها چیزی که نصیب آن کشور می شود عقب ماندگی است.در بعضی از موارد ابن بطوطه از موضوعات تاریخی صحبت می کند که زمینه تشکیل امپراتوری های بزرگ بوده اند و به لحاظ تحقیق در تاریخچه شکل گیری این ابر قدرت ها مهم می باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...