۲– تولد نخستین فرزند: رضایتمندی از زندگی زناشویی در این دوره نسبت به دوره قبل کاهش یافته است. البته نمی توتند جنبه کلی داشته باشد و به مسائل دیگری از قبیل: معاشرت های قبل از ازدواج،پایبندی به تعهدات و نگهداری حد و مرز، قیود و اخلاقیات که همگی در خشنودی از زندگی زناشویی در دوران پدر و مادر شدن مؤثر است، مربوط می شود. با پیدایش نقش های تازه احتمال حذف نقش های قبلی وجود دارد. زن و شوهر نمی توانند نقش خلوت دو نفری قبل از تولد فرزندی را داشته باشند و علل مختلفی در این دوره موجبات نارضایتی را ایجاد می کند. مردان نیز ممکن است به دلیل کاهش رابطه جنسی با همسرشان احساس کمبود توجه و محبت کنند. در نتیجه اغلب زوج ها در این مرحله افسردگی خفیفی را تجربه می کنند و رضایت شان نسبت به دوره قبل کاهش می یابد.
۳– خانواده با بچه های پیش دبستانی: برگس و والین[۸۱](۱۹۸۵) یک تحقیق طولی بر روی ۱۰۰۰ زوج سفید پوست طبقه متوسط به منظور ارزیابی رضایتمندی زن و شوهر از روابط زناشویی خود در دوران تربیت فرزندانشان همراه با بررسی سایر جنبه های روابط دو جانبه انجام دادند. نتیجه نشان داد همسران در مورد مسائل مهمی از جمله پرورش کودکان، مشکلات مالی، روابط با خویشاوندان کاملاً توافق نداشته و همین امر باعث نارضایتی و عدم هماهنگی در تصمیم گیری آنها می شود شوهران در این دوره بیشتر اوقاتشان را صرف کار خود می کنند، آنها همسران خود را رها کرده تا به تربیت بچه و خانه داری بپردازند و این غفلت می تواند تهدیدی برای همبستگی در زندگی زناشویی به شمار آید.
دانلود پایان نامه
۴– خانواده با بچه های نوجوان: هنگامی که کودکان به سنین نوجوانی گام می نهند. تنش بین همسران رو به فزونی می گذارد. چرا که خانواده با افزایش تقاضاها و نیازهای نوجوان دست و پنجه نرم می کنند.در این دوره خانواده نه تنها با فشارهای ناشی از تغییرات رشدی افراد و حرکت آنها و رفتن آنها از خانه روبه رو می شوند ، بلکه با فشارهای مالی زیادی نیز مواجه می شوند.
۵– خانواده بدون فرزند (خانه با آشیانه خالی): فرزندان بعد از ۲۰ تا ۲۵ سال زندگی به تدریج شروع به ترک خانه می کنند. این وضعیت باعث تغییر در نقش والدین می شود و به دوره اولیه زناشویی انتقال می یابند. این دوره برای زنان از لحاظ فیزیولوژیکی آخرین حد قابلیت آنان در بارداری است. مردان نیز تغییرات این دوره را می آزمایند این دوره،دوره بازنشستگی مردان است. همچنین نشانه های فیزیولوژیکی پیری نمایانگر می شود. در این دوره کار و درآمد زن و شوهر معمولاً به حداکثر خود می رسد و مجال استفاده بیشتر از وقت خود را دارند. آنها می توانند به مسافرت و گردش بروند، امکاناتی که قبلاً با حضور فرزندان و عدم امکانات عالی مقدور نبود (سیف، ۱۳۶۸).
۶- دوران سالمندی ونیاز به مصاحبت: این مرحله آخرین و طولانی ترین مرحله است که گاهی بیش از ۱۲ سال طول می کشد. زوج هایی که از دوره های قبلی زندگی زناشویی خود رضایت نداشتند و شادکامی ها و لذایذ زندگی آنها محدود بوده، احتمالاً در دوران پیری نمی توانند شاهد تغییر ناگهانی در وضع خود باشند و رضایت خود را به حد کمال برسانند (میرخشتی، ۱۳۷۵).
عوامل متعددی در رضایت زناشویی تأثیر می گذارند بعضی از عوامل که رضایت زناشویی از آنها تأثیر می پذیرد ، به صورت دسته بندی شده در ادامه می آید:
۱– سن
اغلب محققین و پژوهشگران سن را یکی از متغیر های مهم رضایت زناشویی می دانند. به گفته کارلسون چون انتظارات و شیوه نگرش اشخاص در سنین مختلف فرق می کند و افرادی که دارای سنین مختلف هستند دارای فرهنگ و اندیشه متفاوت نیز خواهند بود، لذا تفاوت وسیع سنی تفاوت های وسیع فرهنگ و جهان را به همراه خواهد آورد و به بقای زوجین و سعادت زناشویی تأثیر خواهد گذاشت (قریشیان، ۱۳۸۸).
۲– تحصیلات
با افزایش سطح تحصیلات، آگاهی و دانش افراد و نحوه مقابله آنها با مشکلات ، به طور گسترده ای متفاوت شده و عملکرد آنها بهتر خواهد شد. اما گاهی اوقات اختلافات سطح تحصیلات در بین زن و مرد ممکن است موجب اختلاف زناشویی گردد. چنیین به نظر می آید که در صورت اختلاف در مدارج تحصیلی، تفاوت هایی در نحوه تفکر و ارزش ها و حتی علایق افراد به وجود می آید. از طرفی بالاتر بودن تحصیلات زن و شوهر از نسبت به زمانی که سطح تحصیلات مرد از همسرش بالاتر است، مشکلات بیشتری را می تواند در بر داشته باشد. البته این امر بدین معنی نیست که اصلاً نباید زن و مردی که سطح تحصیلات متفاوتی دارند ، با هم ازدواج کنند.واقع بینی در ازدواج ، از ایده آل نگری اهمیت بیشتری دارد (نظری، ۱۳۸۶). بنا بر نظر شاملو (۱۳۷۰)، روانشناسان به این نتیجه رسیده اند که تفاوت میان سطح تحصیلی و طبقاتی یکی از عوامل بسیار مهم اختلافات خانوادگی است. البته امکان دارد که در عین اختلاف تحصیلی، زناشویی سعادتمندانه ای هم وجود داشته باشد ولی بهتر است از ازدواجی که در آن اختلاف تحصیلی زیاد است برحذر بود.
۳– فرزندان
تولد کودک نشانه تغییری بنیادی در سازمان خانواده است. به دنبال تولد کودک تعلق جسمی و عاطفی به کودک ، مستلزم تغییر در الگو های مراوده ای زن و شوهر است. اگر زن و شوهر ، مرزها را به روشنی مشخص کرده باشند تولد کودک تأثیر مثبتی بر رضایت زناشویی آنها می گذارند. اما در صورتی که تولد کودک،مشکلات مرزی ایجاد کند ، می تواند رضایت زناشویی را کاهش دهد(نظری،۱۳۸۶). لاکی و بین[۸۲](۱۹۸۹) در زمینه تأثیر تولد فرزندان بر رضایتمندی زناشویی بر این عقیده اند که رضایت زناشویی با تولد فرزندان رونی نزولی می یابد و زنان بیش از مردان آن را احساس می کنند، به طوری که ورود فرزندان توقعاتی را در پس می آورد که می تواند به تعمیق شکاف بین زوج منجر شود، فرضیه های جدیدتر، علل اختلال در رضایت زوج را به پیچیدگی رو به فزونی روابطی منتسب می سازد که حضور فرزندان در پی دارد(ستاری، ۱۳۸۷).
۴– طول مدت ازدواج
در تجزیه و تحلیل های تکاملی خانواده توجه اصلی پژوهشگران معطوف به تغییرات مهمی است که در طول زندگی زناشویی یک زوج دارای فرزند رخ می دهد . لونسون[۸۳] و همکاران (۱۹۹۲) پیوند های بلند مدت زناشویی و رضایتمندی زناشویی نسبی را در ۱۵۶ زوج مورد مطالعه قرار دادند ، یافته های آنها نشان داد که هر چقدر مدت بیشتری از ازدواج می گذرد ، رضایت زناشویی افزایش می یابد (نظری، ۱۳۸۶).
۵– همکاری
همکاری عبارت است از اقدام مشترک برای دست یابی به هدف های مورد نظر یک زوج. در یک ازدواج منطقی ممکن است علایق و هدف های زن و شوهر متفاوت باشد ، اما راه رسیدن به توافق ، مذاکره آنها با هم است. مثلاً در زمینه تقسیم کار یا تربیت فرزندان برای دست یابی به هدف بلند مدت تر یعنی برخوردار شدن از روابط لذت بخش و با ثبات،بحث و مذاکره بسیار مفید است. یعنی از زوج ها درباره تقسیم وظایف و اینکه هر کدام از آنها موظف به انجام چه مسئولیت هایی هستند، اختلاف پیدا می کنند. امروزه با تغییر تدریجی نقش های زن و مرد ، تعیین مسئولیت های زن و شوهر در قبال هم دشوار شده و با پیدا شدن مسئولیت دوگانه برای زن (کار در بیرون وظایف درون خانه) زن و شوهر باید در کار تأمین درآمد و انجام وظایف خانه داری، با هم مشارکت کنند. این تحول در بعضی از زمینه ها و بخصوص در مواردی که نقش یک نفر نامشخص است، مشکلاتی ایجاد می کند.زوج هایی که با هم همکاری می کنند، از رضایت زناشویی بالاتری برخوردار می شوند (نظری، ۱۳۸۶).
لودیک[۸۴](۱۹۹۲)؛ به نقل از ستاری، ۱۳۸۷) معتقد است که زن و شوهر زمانی احساس رضایت دارند که شوهر در کارهای خانه همکاری می کنند و درآمد خانواده نیز افزایش یابد و هنگامی که شوهر از نقش زن در خانه انتظار یک نقش سنتی را داشته باشد رضایت زناشویی پایین می آید. یوگ[۸۵] و همکاران(۱۹۸۵؛ به نقل از تبریزی، ۱۳۸۲) در پژوهشی ارتباط بین رضایتمندی زناشویی و درک تقسیم کارهای جاری منزل و نگهداری بچه ها را از دو دیدگاه نظری در چهار گروه از جامعه مورد تحقیق و بررسی قرار ادند، نتایج وجود روابط معنادار بین رضایتمندی زناشویی و درک توزیع کارخانه و نگهداری بچه در بین تمام گروه های مورد مطالعه را نشان داد.
۶– درک و تفاهم همسر
درک همسر به عنوان یکی از عوامل مهم، بر موفقیت ازدواج تأثیر می گذارد. برای تفاهم و درک متقابل، زوج ها باید یاد بگیرند که شنونده خوبی باشند و با حوصله و شکیبایی زیاد به سخنان یکدیگر گوش دهند. هر یک از زن و شوهر ها برداشتی از یکدیگر دارند که قسمتی از آن درست و قسمتی دیگر غیر واقع بینانه است. این دیدگاه ها،مانع بزرگی برای شناخت واقعی طرف مقابل به شمار می آیند. به محض اینکه یکی از طرفین احساس کند که همسر وی در مورد او برداشتی نادرست داشته، اطمینان و اعتمادی که زمینه ساز و لازمه زندگی مشترک است را از دست می دهد و این نقطه شروع اختلافات بزرگ است(نظری، ۱۳۸۶).
۷– باورها و موقعیت های مذهبی
هماهنگی ارزشی و عقیدتی بین زوج تأثیر بسزایی در رضایت و سازگاری آنان دارد.زناشویی میان زن و مردی که مذاهب مختلف دارند به دشواری های شخصی و خانوادگی می انجامد و تنها با اراده استوار نمی توان از آن پرهیز کرد. به عقیده لوگان تا پیش از ازدواج،مذهب بر رفتار جوانان مؤثر نیست، اما پس از زناشویی، ناباوری ها دینی یکی از طرفین،دشواری های فراوانی را برای آنان فراهم می کند و باعث ایجاد بگومگوهای دائمی بین آنان می گردد. این نبود هماهنگی و همفکری با بیشرفت زندگی زناشویی افزایش می یابد (اولیاء، ۱۳۸۵).
پژوهش برادفورد[۸۶](۱۹۶۳) نشان داد، همسرانی که دارای ارزش های همگرا هستند، نسبت به آنهایی که ارزشهای واگرا دارند، سازگاری بیشتری از خود نشان می دهند(ستاری، ۱۳۸۷).
۸– مسائل مالی و اقتصادی
فشار های اقتصادی نیز در زمره عوامل مهم در بروز نارضایتی زناشویی است. زن و شوهری که تحت فشار روانی ناشی از فقر اقتصادی قرار دارند، در گیر مسائل مختلفی می شوند. این عوامل فشارزا، تعارض های زناشویی و مشکلات موجود زناشویی را افزایش می دهد. زوج ممکن است از نظر روانی در گیر مسائل مالی خانواده گردند.آنها ممکن است ، دلیل ساعات طولانی کار و تلاش برای پرداخت هزینه های زندگی، وقت کمتری نیز صرف مسائل خانوادگی کنند. مشکلات اقتصادی ممکن است نسبت به همسر خصومت ایجاد کند، صرفاً به این دلیل که نتوانسته امکانات مالی مناسبی رابرای خانواده فراهم کند. با افزایش این خصومت،گرما و صمیمیت و کیفیت خوب زندکی زناشویی کاهش یافته و از میزان روابط لذت بخش نیز کاسته می شود (نظری، ۱۳۸۶).
وایت و راجرز[۸۷](۲۰۰۰) در بررسی های خود دریافتند که مشکلات اقتصادی، از عوامل پیش بینی کننده کیفیت رابطه زناشویی است. نتایج این بررسی نشان داده فشار اقتصادی، رفتار خصومت آمیز مردان و افسردگی زنان را افزایش می دهد. همچنین ناامنی شغلی شوهران با گزارش های زنان از تعارض های زناشویی و افکار طلاق رابطه بالایی دارد.
۹ – اقوام و دوستان
وظیفه دیگری که زن و شوهر با آن روبرو هستند، جدا شدن از خانواده های اصلی آنان و تبادل نظر و توافق بر سر برقراری روابط متفاوتی با والدین، خواهر و برادران خود و فامیل همسر است. روابط سالم در حد مناسب ، می تواند رضایت زناشویی را افزایش دهد. قطع رابطه با دوستان و خانواده ه نیز می تواند به کاهش رضایت زناشویی منجر گردد. (نظری، ۱۳۸۶).
اگر زن و شوهر به طور کامل از والدینشان جدا نشوند (متمایز سایزی)، احتمال بروز مشکل در زندگی زناشویی آنها وجود خواهد داشت. بعضی از والدین دوست ندارند، فرزندانشان پس از ازدواج دور شوند و ترجیح می دهند که در کنارشار زندگی کنند. آنها به این مسئله توجه ندارند که در این صورت ممکن است، باعث به وجود آوردن مشکل در زندگی مشترک فرزندانشان شوند. پژوهش های متعددی نشان می دهند که دخالت های زیاد اعضای خانواده همسر در زندگی زوج ها می تواند رضایتمندی از زندگی زناشویی را کاهش دهد (روبرتز[۸۸]،۲۰۰۰).
۱۰- رابطه جنسی
به اعتقاد بسیاری، رابطه جنسی زن و شوهر عاملی تعیین کننده در رضایت از زندگی زناشویی است.هماهنگی جنسی از معیارهای اساسی در انتخاب همسر معرفی شده است. اگر رفتارها و معیارهای جنسی در زن و مرد خیلی با هم متفاوت باشد، می تواند مشکلات زیادی ایجاد کند.اما اگر تمایلات جنسی زوج، نیاز دو طرف را ارضاکند، احساس سعادت در روابط خانوادگی به وجود می آید در این صورت علاقه زوج به یکدیگر علاقه ای واقعی و پایدار می شود که بر مبنای علاقه محض بنا شده است (نظری ، ۱۳۸۶).
یکی از هدف های ازدواج، پاسخگویی به نیاز های جنسی است. متأسفانه برخی از افراد به دلیل گوناگون دچار ناتوانی های جنسی و سرد مزاجی هستند و قادر به ارضای مطلوب نیازهای جنسی همسر خود نیستند. پژوهش روبرتز(۲۰۰۰) در زمینه علل مشکلات زناشویی نشان داد که مشکلات و نارضایتی جنسی در سال اول زندگی مشترک، با افزایش احتمال طلاق در سال دوم مرتبط است. مطالعات انجام شده توسط کریستوفر واسپرچر[۸۹](۲۰۰۰) نیز در زمینه رابطه جنسی نشان می دهد که رضایت جنسی با میزان بالایی رضایتمندی زناشویی مرتبط است. همچنین شادکامی کلی زناشویی با رضایتمنی جنسی رابطه دارد(ساپینگتون،ترجمه شاهی برواتی، ۱۳۸۴).
۱۱– اوقات فراغت
بسیاری از زوج ها شاکی هستند که به اندازه کافی، زمان را با هم سپری نمی کنند. اما باید توجه داشت که مشکل اصلی، مدت زمان با هم بودن نیست، بلکه مسئله اساسی این است که فرصت با هم بودن چگونه می گذرد. مصاحبت و با هم بودن یکی از سرمایه های ازدواج موفق است که به سادگی و با برنامه ریزی یه دست می آید. کافی است زوج به فعالیت هایی توجه کنند که هر دو از آنها لذت می برند. مصاحبت و باهم بودن در اول آشنایی بسیار زیاد است. اما به نظر می رسد که به تدریج و هرچه از زمان ازدواج می گذرد، این عامل مهم در بسیاری از ازدواج ها کاهش می یابد. وقتی زن و شوهر درگیر گرفتاری هایی از قبیل معاشرت، مراقبت از بچه ها یا انجام کار های منزل غرق می شوند، وقت کمتری را با هم سپری می کنند و در نتیجه این عوامل در میزان رضامندی از زندگی زناشویی تأثیر می گذارد (نظری، ۱۳۸۶).
مشابهت علائق اوقات فراغت نیز به میزان سازش یافتگی زناشویی مؤثر است. نیاز به داشتن اوقات فراغت یکی از نیاز اساسی برای عموم زوجهاست. با آنکه بسیاری از زوجها شاکی هستند که به قدر کافی با هم وقت صرف نمی کنند اما مشکل اصلی، مدت با هم بودن نیست،بلکه مسأله این است که فرصت چگونه می گذرد. شوهران بخصوص در طبقه متوسط یسشتر وقت خود را صرف کار و حرفه کرده و همسران خود را رها می سازند تا به تربیت فرزندان و خانه داری یسنده کند. پرداختن زن و شوهر صرفاً به این مسائل و غفلت آنان در سامان دادن به راه و روش زندگی می تواند تهدید هایی برای همبستگی در زندگی زناشویی به شمار آید (قربانعلی پور، ۱۳۸۳).
۱۲– اشتغال
درآمد و ناامنی شغلی با رضایتمندی زناشویی پایین همراه است. هنگامی که زوجین دائماً درباره پول نگرانی داشته باشند، رضایت زناشویی پایین خواهد بود.به ویژه برای شوهر ها،رضایت شغلی با خشنودی زناشویی رابطه دارد.بررسی دیزارد[۹۰](۱۹۶۸) نشان داده است که شوهران پردرآمد مجبور باشند قسمت عمده از زمان را بیرون از خانه به سر ببرند، رضایتمندی زناشویی کاهش می یابد. هیچ گونه مدرکی دال بر اینکه سازگاری زناشویی با اشتغال زنان رابطه دارد،پیدا نشده است (ساپینگتون، ترجمه شاهی برواتی، ۱۳۸۴).
۱۳– ابراز محبت
آنچه در ازدواجهای آشفته وجود ندارد ابراز محبت و صمیمیت است. طول مدت با هم بودن و مدت زمان صمیمی بودن نیست که موفقیت ازدواج را تضمین می کند. بلکه عمق و شدت ابراز عشق و علاقه است که می تواند موفقیت ازدواج را تضمین کند (قربانعلی پور،۱۳۸۴). در ادراک صمیمیت و رضایت زناشویی تفاوت وجود دارد. زنان بیش از مردان قادرند بطور بارزتر درباره موضوع صمیمیت بحث کنند. همچنین یک ارتباط صمیمی، زنان را بیشتر به سوی رضایت و خشنودی از رابطه سوق می دهد. در صورتی که مردان رضایت و خشنودی را به حوزه های دیگری از عملکرد نسبت می دهند (گریف و مالهرب[۹۱]، ۲۰۰۱).
۱۴– مهارت های ارتباطی
فرایند ارتباط، یعنی رساندن پیام به شخصی دیگر و یا درک آنجه دیگری می کوشد به ما بگوید، یک مهارت اجتماعی است که برای تمامی روابط انسانی از اهمیت بنیادی برخوردار است. در یک لحظه ی خاص، هر شخص چندین پیام ارسال می دارد. این پیام ها در قالب حالت چهره، آهنگ صدا، ارتباط چشمی، حالت بدن، فاصله میان گوینده و شنونده و سبک بیان کلمات ارائه می گردند (ساپینگتون، ترجمه حسین شاهی برواتی، ۱۳۸۴).
ارتباط برای ازدواج رضایتبخش ضروری است. تحقیق اولسون و السون[۹۲]( ۱۹۹۹)نشان داد که کیفیت تعامل های قبل از ازدواج، می تواند به خوبی چگونگی روابط زناشویی آینده را پیش بینی کند. افرادی که قبل از ازدواج در برقراری ارتباط با دیگران مشکل دارند و از مهارت های ارتباطی ضعیفی برخوردارند، به ویژه اشخاصی که با ناتوانی در برقراری روابط اجتماعی،کناره گیری و عواطف منفی دارد رابطه می شوند،بیشتر در خطر اختلاف های زناشویی و یا طلاق هستند.

عوامل مؤثر در پایداری انسجام زندگی زناشویی

ادامه زندگی زناشویی موفق و سالم و انسجام در زندگی زناشویی به عواملی بستگی دارد که تشکیل دهنده پایه‏های اساسی مشترک است و از اهمیت خاصی برخوردار هستند که عبارتند از :
رابطه سالم دو طرفهانسانها در صورتی می‏توانند با هم ارتباط صمیمی و سازنده داشته باشند که مسالمت‏آمیز و با رعایت حساسیت‏های یکدیگر و تؤام با احترام متقابل باشد. بدیهی است کمتر رابطه‏ای را می‏توان یافت که به اندازه رابطه بین زن و شوهر دارای اهمیت و حساسیت خاص، باشد و اگر رابطه زن و شوهر بر پایه کنش‏ها و واکنش‏های مناسب و متقابل استوار گردد، صمیمیت و دوستی بین آنان روز به روز پایدارتر می‏شود. در رابطه سالم دو طرفه باید به موارد زیر توجه داشت:
ـ رعایت نیازها و خواسته‏های یکدیگر.
ـ پذیرش دیدگاه‏های یکدیگر که منطقی یا عملی است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...