به دلیل موقعیت آسیب پذیر کودکان اداره اموال کودک، یکی از جلوههای حمایت از کودک و از حقوق مالی کودک میباشد. در این گفتار به بررسی اداره اموال کودک در حقوق ایران و فرانسه میپردازیم.
بند اول : اداره اموال کودک در حقوق ایران
یکی از وظایف مهم والدین طبق ماده ۱۲۱۷ قانون مدنی اداره اموال طفل است که البته کلمه ولی قهری آورده شده است و همچنین طبق ماده ۱۱۸۴ قانون مدنی ولی قهری طفل باید رعایت مصلحت صغیر و کودک را تحت هر شرایطی بنماید. اداره اموال باید به نحو احسن و مطلوب انجام شود، البته تشخیص و معیار سنجش در این ماده مشکل می‌باشد؛ وانگهی ضمانت اجرای معاملات انجام شده توسط وی که به ضرر صغیر بوده مشخص نگردیده است و از طرف دیگر ممکن است ولی قهری در پنهان و به دور از چشم دیگران اقدام به ضرر رساندن به اموال صغیر نماید. قانون مدنی در مقابل ضررهای وارده به اموال کودکان ساکت است، ولی اکثر حقوقدانان عقیده دارند چنین معاملاتی باطل و عده‌ای دیگر آن را غیرنافذ و معتقدند هنگامی که طفل کبیر گردید، می‌تواند آن را تنفیذ نماید. نکته مهم در مورد ضررهایی است که به طور پنهانی به اموال کودکان وارد می‌شود و هیچ کس نمی‌تواند از حقوق آنان دفاع نماید و قانون تصمیمی اتخاذ ننموده است، همان طور که از کودکان باید حمایت نمود، اموال آنان نیز محترم و باید مورد حمایت قرار گیرند تا اطفال بعد از رسیدن به سن رشد بتوانند به نحو مطلوب از آن استفاده نمایند. ولی قهری نماینده‌ فرزند نابالغ (مولی‌علیه) خود خواهد بود و مکلف است در اداره اموال و مواظبت شخص محجور (مجنون٬ صغیر و سفیه) و حفظ حقوق و منافع او بکوشد، البته اگر محجور، سفیه باشد، حجر او محدود به امور مالی است و ولی او وظیفه‌ای جز اداره اموال ندارد. ولی قهری می‌تواند تصرفاتی در اموال محجور کند و معاملاتی برای او انجام دهد، مشروط بر اینکه مصلحت او را رعایت کند. به طور کلی می‌توان گفت قانون اختیارات گسترده‌ای را برای اداره امور محجور به ولی قهری داده است و تنها چیزی که این اختیارات را محدود می‌کند، غبطه و مصلحت محجور است؛ به این معنی که ولی قهری حق ندارد عملی انجام دهد که برخلاف مصلحت یا متضمن ضرری برای محجور باشد.[۱۷۴]
پایان نامه - مقاله - پروژه
هر یک از پدر و جد پدری می‌تواند به تنهایی قراردادهایی برای محجور منعقد کند؛ مثلا مال او را بفروشد یا اجاره دهد یا مالی برای او خریداری کند و در صورتی که مصلحت محجور رعایت شده باشد، طرف معامله حق اعتراض و برهم زدن معامله را نخواهد داشت. به طور کلی مطابق ماده ۱۱۸۳ قانون مدنی «در کلیه امور مربوط به اموال و حقوق مالی مولی علیه، ولی نماینده قانونی او می‌باشد.»
در روابط خانوادگی ولایت عبارت از اقتداری است که قانونگذار به منظور اداره امور مالی به پدر و جد پدری یا وصی مورد انتخاب از طرف آنان اعطا کرده است. ماده ۱۱۸۰ قانون مدنی عنوان می کند: در کلیه امور مربوط به اموال و حقوق مالی کودک، ولی نماینده قانونی وی است و در واقع سرپرست، نظارت کننده بر اداره اموال کودک است و حضانت مربوط به نگهداری و تربیت وی. به همین جهت است که مادر به استناد حق حضانت نمی تواند هیچ عمل حقوقی را به نمایندگی از طرف کودک و به حساب او انجام دهد. برای مثال کودکی که به حکم قانون و بنا به تصمیم دادگاه، تحت حضانت مادر قرار دارد در صورتی که دارای پدر یا جد پدری است، نمی تواند از ناحیه فرزند تحت حضانت خود، فعالیت حقوقی از قبیل عقد قرارداد، شرکت در دادرسی و طرح شکایت و… بکند و حتی نمی تواند پس از مرگ خود برای کودک جانشین تعیین کند. پدر و جد پدری طبق ماده ۱۱۸۰ قانون مدنی هم ردیف هستند به نحوی که هر یک(پدر و جد پدری) نسبت به فرزندان خود ولایت دارند و اقدام هر کدام نسبت به کودک تحت نظارت، به تنهایی کفایت می کند. مثلا با بودن پدر، جد پدری نیز می تواند از جانب کودک تحت نظارت طرح شکایت کند یا از حساب بانکی وی برداشت کند. توجه به این نکته ضروری به نظر می رسد که هیچ عاملی به طور قاطع و برای همیشه حق و تکلیف ولایت را از بین نمی برد، در واقع عواملی که به حکم قانون باعث از بین رفتن حق پدر و پدربزرگ می شوند از موانع اجرای چنین حقی است؛ یعنی با از بین رفتن مانع، دوباره ولایت بازمی گردد. مثلا در صورت خیانت و ناتوانی و بی لیاقتی پدر و با نبودن جد پدری، مطابق مواد ۱۱۸۴ و ۱۱۸۶ قانون مدنی برای کودک «امین» منصوب می شود و هم چنین به علت غیبت یا زندانی بودن و مانند این ها، مطابق ماده ۱۱۸۷ قانون مدنی و بنا به پیشنهاد دادستان دادگاه یک نفر« امین» برای اداره امور کودک و سایر امور راجع به او به صورت موقت تعیین می شود. وظایف و مسئولان «امین» نسبت به کودک مانند قیم یا سرپرست وی است که باید با نظارت دادستان باشد.[۱۷۵] در عمل بسیار اتفاق می افتد که پدری فوت می کند، اما جد پدری(پدربزرگ) هم چنان زنده است که مطابق مقررات قانونی در چنین مواردی حضانت کودک یعنی تربیت و نگهداری وی برعهده مادر است، اما ولایت یعنی اداره امور مالی وی برعهده جد پدری است، لیکن جد پدری به علت پیر بودن یا ناتوانی یا بیماری قادر به این کار نیست، مثلا در خصوص مقدار ارث کودک از میراث پدرش باید تصمیم گیری شود یا مثلا دیه یا مالی به صغیر قرار است داده شود و نیاز به امضای سرپرست است، در این موارد مادر نمی تواند از ناحیه کودک تحت حضانت خود این کار را انجام دهد. در چنین مواردی است که باید تقاضای تعیین کسی به عنوان «امین» دهد. اما در مواردی هم که جد پدری از دنیا رفته باشد و کودک بدون سرپرست باشد برای وی «قیم» تعیین می شود و معمولا مادر طفل به عنوان سرپرست قانونی یا قیم منصوب می شود که اقدام های وی در خصوص اداره اموال کودک با نظارت دادستان صورت می گیرد. در صورتی که جد پدری زنده باشد می تواند نسبت به امور مالی کودک به لحاظ ولایتی که بر نوه خود دارد تصمیم گیری کند.
بند دوم : اداره اموال کودک در حقوق فرانسه
قانونی در این کشور به تاریخ ۱۴ دسامبر ۱۹۶۴ به تصویب رسیده و در ۱۵ ژوئن ۱۹۶۵ به موقع اجرا گذاشته شده است. این قانون مواد ۳۸۹ تا ۴۸۲ و بعضی مواد دیگر قانون مدنی فرانسه را عمیقا اصلاح و پاره ای را نیز حذف کرده است. در حقوق فرانسه, صغیر کسی است که به سن بیست و یک سال تمام نرسیده باشد (ماده ۳۸۸ قانون مدنی فرانسه). صغیر در حقوق فرانسه, مانند حقوق ایران محجور شناخته شده و اصولا از اداره امور مالی و غیر مالی خود و انجام اعمال حقوقی بدون دخالت نماینده قانونی خویش ممنوع است. قانونگذار فرض می کند که قوای انسان در سن معینی (۲۱ سال در حقوق فرانسه) به رشد کافی می رسد، لذا این سن را سن کبر تلقی می کند و شخص را به محض رسیدن به این سن از حجر خارج می کند و در اداره امور خویش آزاد می گذارد.[۱۷۶] در مواردی که صغیر از اداره امور خود و انجام اعمال حقوقی ممنوع و به اصطلاح محجور است، قانونگذار برای جلوگیری از ضرر و انجام کارهای صغیر، شخصی را به نام ولی یاقیم به حمایت از او می گمارد و به مواظبت و اداره اموال صغیر مکلفش می دارد.[۱۷۷] کلمه قیمومت در اینجا به معنی tutelle به کار رفته است و منظور از آن معنایی غیر از معنای قیمومت در حقوق ایران است. در حقوق ایران قیمومت سمتی است که در صورت فقدان ولی قهری (پدر و جد پدری ) و وصی منصوب از طرف ایشان به وسیله قاضی برای مواظبت شخص و اداره اموال محجور به کسی واگذار می گردد. لیکن tutelle در حقوق فرانسه اصولا هنگامی آغاز می شود که پدر و مادر صغیر در قید حیات نباشند، یا صغیر پدر و مادر قانونی نداشته باشد. ممکن است پدر یا مادر بعد از مرگ دیگری کسی را به سمت قیم tutelle تعیین کند و نیز ممکن است به حکم قانون یا طبق تصمیم شورای خانواده یا دادگاه این سمت به کسی داده شود.[۱۷۸] مواظبت شخصی و اداره اموال صغار در زمان حیات پدر و مادر اصولا به عهده آنان است و نظر به علاقه طبیعی پدر و مادر به اطفال خود و حمایت طبیعی که از آن ناشی می شود، قانونگذار کمتر در این امر دخالت می کند. برای حمایت از طفلی که دارای پدر و مادر است اصولا می توان به آنان اعتماد کرد. لیکن طفلی که پدر و مادر خود را از دست داده، یا پدر و مادر قانونی نداشته باشد به حمایت بیشتری نیازمند است؛ لذا قانونگذار فرانسه قیمومت را بیش از ولایت پدری و اداره قانونی اموال تنظیم کرده و قواعد مفصلی در باب قیمومت آورده است. قیمومت، طبق قانون ۱۹۶۴ فرانسه اصولا هنگامی آغاز می گردد که هیچ یک از پدر و مادر زنده نباشند، یا قانونا پدر و مادری وجود نداشته باشند : طفل نامشروعی که هیچیک از پدر و مادر او را نشناخته باشند دارای این وضع است (ماده ۳۹۰ اصلاحی ق.م.ف ).[۱۷۹] در قیمومت برخلاف رژیم ولایت پدری و اداره قانونی اموال ارکان نظارت متعدد است. وظیفه اساسی و کلی قیم علاوه بر مواظبت شخص صغیر آن است که اموال او را با رعایت امانت , همچون (پدر خوب خانواده ) اداره کند (ماده ۴۵۰ قانون مدنی فرانسه). قیم دارای اختیاراتی نسبت به شخص صغیر و اختیاراتی نسبت به اموال او است. طبق ماده ۴۵۰ قانون مدنی فرانسه (مواظبت صغیر بر عهده قیم است). اصولا قیم نسبت به شخص صغیر دارای همان اختیاراتی است که قانون برای اعمال کننده ولایت پدری شناخته است، که از مهمترین آنها حق حضانت است. قیم علاوه بر مواظبت شخص دارای اختیاراتی نسبت به اموال صغیر است. البته ممکن است مواظبت شخص صغیر به یک نفر و اداره اموال او به شخص دیگری واگذار گردد و به عبارت دیگر قیمی برای شخص و قیمی برای مال تعیین شود. ولی معمولا شخص واحدی عهده دار امور غیر مالی و امور مالی صغیر خواهد بود.[۱۸۰] به طور کلی قیم در حقوق فرانسه مانند حقوق ایران, نماینده قانونی صغیر است و کلیه اعمال لازم برای زندگی را به نمایندگی از او انجام می دهد ( ماده ۴۵۰ قانون مدنی فرانسه)، مگر اعمالی که صغیر طبق قانون میتواند به تنهایی انجام دهد. بنابراین اداره کلیه اموال صغیر به عهده قیم است و صغیر جز در موارد استثنایی در آن دخالت نمی کند. اختیارات قیم در اداره اموال صغیر عام است بدین معنی که قیم جز در موارداستثنایی برای اداره اموال و انجام اعمال حقوقی، احتیاج به اجازه شخص یا مقام دیگری ندارد. بنابراین قیم اصولا اموال صغیر را مانند اموال خود اداره خواهد کرد. لیکن استثنا آتی که قانون پیش بینی کرده، متعدد است؛ برای بعضی از اعمال اجازه شورای خانواده لازم است و در پاره ای موارد اجازه قاضی جای اجازه شورای خانواده را می گیرد. در یک مورد (افراز به تراضی) قیم باید علاوه بر اجازه شورای خانواده موافقت دادگاه شهرستان را نیز جلب کند . بالاخره انجام بعضی از اعمال به کلی ممنوع است. [۱۸۱]
فصل سوم:
حقوق والدین در مقابل کودک
فصل سوم: حقوق والدین در مقابل کودک
قدرشناسی از ولی نعمت امری فطری و طبیعی است و هر انسان طبیعتا از افردای که به او احسان نموده و یا خدمت کرده‌اند، تقدیر و سپاس به‌عمل می‌آورد. جایگاه پدر و مادر در این مقام بس عظیم و ارزشمند است. خداوند از همان روز نخست که انسان را آفرید و از حضرت آدم و حوا نسل بشر تداوم یافت به توسط پیامبران، مقام و منزلت والدین را بیان کرده و سپاس از زحمات بی‌دریغ آنان را به فرزندان گوشزد فرمود. قران کریم در برخی آیات وحدانی خویش به این مهم تصریح و عالی‌ترین آموزش اخلاقی را که در حقیقت کامل‌ترین منشور اخلاقی بشر می‌باشد به جهانیان عرضه نموده است.والدین حقوقی بر فرزندان خود دارند که ازجمله میتوان به این موارد اشاره کرد:
۱-احسان و نیکی در حق والدین: قران کریم معیار ارزش را در رابطه با پدر و مادر، احسان قرار داده است و هیچ آیه‌ای نیامده که باید با پدر و مادر رفتاری عادلانه داشته باشیم. زیرا در چنین موضوعی، عدل کارایی ندارد.[۱۸۲] هیچ چیز در نظر والدین زیبا و پربهاتر از نیکی فرزند به آن‌ها نمی‌باشد. صرف ‌نظر از آن که انجام این نیکی‌ها و وفاداری‌ها، قدر‌شناسی‌ کوچکی است نسبت به مقدار فراوانی از زحماتی که پدران و مادران تحمل می کنند و در حقیقت فرزند مدیون آنهاست، ولی والدین با نیکی‌های فرزندانشان‌خود را خوشبخت و پیروز می ببیند[۱۸۳] و اینک چند آیه وحدیث در احسان به والدین: «واعبدوالله و لاتشرکو و بالوالدین احساناً»[۱۸۴]
۲- احترام و تواضع: «وَقَضَی رّبُکَ اَلّا تَعْبُدُوا اِلّا اِیّاهُ وَ بِالْوالِدینِ اِحساناً اِمّا یَبْلُّعَنَ عِنْدَکَ الْکِبَرَ اَحَدُهُما اَوْ کِلا هُما فَلا تَقُل لَهُما اُفٍ و لا تَنْهَرْ و قُلْ لَهُما قَولاً کریماً-واَحْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَّ الرَّحْمَه»
خدای تو حکم فرموده جز او نپرستید هیچ کس را و درباره پدر و مادر نیکویی کنید چنان که هر دو یا یکی ازآن‌ها پیر و سالخورده شدند، به آنها اف نگو و آن‌ها را از خود مران و با ایشان با اکرام و احترام سخن گو و همیشه بال تواضع و تکریم را با کمال و مهربانی برای آنها بگستران»[۱۸۵]
۳- اطاعت از والدین: در قرآن کریم اطاعت و تکریم پدر و مادر در کنار اطاعت پروردگار ذکر شده است و این نشان دهنده این مطلب است که حق پدر و مادر از بزرگ ترین حقوق و برهمه چیز مقدم است. بیچاره و بدبخت کسی است که در انجام وظایف نسبت به پدر و مادر کوتاهی نموده یا مغضوب آنها قرار گیرد.[۱۸۶] به روایت ابوبکر صدیق رضی‌الله عنه: رسول خدا(ص) فرموده است: مجازات بقیه گناهان را خدا از هر که بخواهد تا قیامت به تاخیر می اندازد، مگر حق کشی و نافرمانی والدین، که مجازات آن‌ قبل از آخرت در دنیا هم به آدمی اعمال میشود.[۱۸۷] امام صادق فرمودند:« مردی نزد پیامبر آمد و عرض کرد: ای رسول خدا، مرا سفارش کن. فرمودند:« چیزی را شریک خداوند قرار مده، اگر چه به آتش سوخته شوی و شکنجه بینی، مگر این که به زبان در ظاهر اظهار کنی و قلبت به خدا ایمان داشته باشد و سفارش دیگر درباره پدر و مادرت است که از آن ها فرمان ببر و به آنها نیکی کن، هر چند که زنده یا مرده باشند و اگر به تو دستور دادند که خداوند و مالت را کنار بگذاری، این کار را بکن که انجام این کار، از ایمان است.»[۱۸۸]
“وَ برّاً بِوالِدتی وَلَمْ یَجْعلنی جَبّاراً شَقّیاً : و مرا نسبت به مادرم خوش رفتار ساخته و زورگو و تیره بختم نگردان”[۱۸۹]
۴- شکر و دعا :‌ از وظایف فرزند شکر گذاری و دعاست. امام رضا فرمود :‌ آن کس که سپاس والدین را نگوید، خدای را سپاس نگذارده است:« من لم یشکر والدیه لم یشکر الله»
۵-حقوق والدین بعد از مرگ آن‌ها : بسیاری از پدر و مادر‌ها در حیاتشان نیاز مادی به فرزندانشان ندارند، اما نیاز معنوی چه در این عالم و چه در عالم برزخ امری حتمی است، آن ها سخت محتاج به دعا و استغفار فرزندان و بازماندگان خود هستند. دو رکعت نماز فرزند باعث شادی و تعالی روح آنان در عالم برزخ و قبر است. و چه بسا پدر و مادر در حیاتشان از فرزندانشان راضی بودند. ولی پس از مرگ به خاطر فراموش‌کردن و از یادبردن آن‌ها مورد غضب پدر و مادر قرار گرفته و عاق والدین می‌شوند.[۱۹۰] از آن جا که پدر و مادر نقش اساسی را در تربیت فرزند دارند و از آن جا که در سالهای کودکی همه‌ی نیازمندی‌های فرزند خود را با دل سوزی و بذل مال و سعی زیاد مرتفع کرده‌اند و هیچ کس دیگر مثل پدر و مادر این طور ایثارگرانه عمل نمی‌کنند، خداوند دستور می‌دهد که فرزند حتی بعد از مرگ برای آنان رحمت و مغفرت طلب کنند:‌ این بدان معناست که ازآنان نگسلد و رابطه‌اش با آنان منقطع نشود و خدماتی را که از آنان دریافت کرده نباید فراموش کند.
۶-رفع نیاز آن‌ها
رفع نیاز والدین از اشرف سعادت و افضل قربات است و در آیات و اخبار ترغیب بسیار به آن شده است. پس هر مومنی را سزد که نهایت اهتمام را در اکرام و تعظیم والدین به جا آورد و کوتاهی و تقصیر در خدمت ایشان ننماید. و اگر نیاز ضروری داشته باشند پیش از آن که اظهار کنند به ایشان بدهد و اف بر ایشان نگوید.[۱۹۱]
مبحث اول: حقوق غیر مالی
پدر و مادر حقوقی بر فرزندان خود دارند که از آن جمله، حقوق غیرمالی میباشد. در این مبحث به بیان انواع حقوق غیرمالی والدین میپردازیم.
گفتار اول: حق احسان و نیکی
پدر و مادر نسبت به فرزند خود، واسطه در آفرینش هستند و خداوند به خاطر این که پدر و مادر باعث به وجود آمدن فرزند می شوند، نیکی و شکرگزاری به آن ها را هم ردیف شکرگزاری خویش قرار داده است. پدر و مادر به خاطر این که یک انسان را به وجود می آورند و با تمام سختی ها، او را بزرگ می کنند و به جامعه انسانی تحویل می دهند، شایسته تکریم و نیکی هستند. و اگر این نیکی و تکریم نباشد پدر و مادر دیگر انگیزه ای برای به وجود آوردن فرزندان ناسپاس نخواهند داشت. و نسل بشری را در مخاطره ی انقراض و از بین رفتن قرار خواهند داد.
به اعتقاد برخی مفسران، امر به احسان به والدین در کنار پرستش خدا، از آن‌ روست که پدر و مادر سبب ظاهری در هستی یافتن فرزندان هستند.[۱۹۲]“مسکویه”[۱۹۳] در تحلیل این‌که چرا در قرآن به فرزندان توصیه شده است به والدین احسان و حقوقشان را رعایت کنند و به والدین در خصوص فرزندانشان چنین توصیه‌ای نشده، بر آن است که والدین در واقع فرزندشان را چیزی جدای از خودشان نمی‌دانند و وی را عین خود قلمداد می‌کنند،از این ‌رو آن چنان‌که خود را دوست می‌دارند، وی را نیز دوست می‌دارند و رشد و ترقی فرزندشان را رشد و ترقی خود می‌دانند و چون به وجودآورنده فرزند هستند، در واقع او را ادامه خود می‌شمارند، که با فنای آن‌ها باقی می‌ماند. در احادیث نیز بر جایگاه ویژه والدین و احسان به ایشان علاوه بر قرآن تاکید شده و در جوامع حدیثی شیعه و سنی، بخش مستقلی بدان اختصاص یافته است.[۱۹۴] تا جایی که خوش‌ رفتاری علاوه بر قرآن، با آنان و اطاعت از ایشان را رفتاری عقلانی[۱۹۵] و حاکی از شناخت صحیح بنده از خدا دانسته [۱۹۶]و در مقابل، حق‌ ناشناسی و نافرمانی از آنان را حرام و در زمره گناهان کبیره برشمرده‌اند.[۱۹۷] به‌علاوه، در کوتاهی کردن نسبت به رعایت ایشان هیچ عذری پذیرفته نیست. به علاوه، به فرزندان سفارش شده است پس از مرگ والدین نیز به ایشان احسان کنند، [۱۹۸]از جمله با اموری چون طلب آمرزش، قرائت قرآن، پرداخت صدقه، پرداخت دیون مالی و دیگر تعهدات، صله رحم با نزدیکان و احترام به دوستان والدین و ارتباط با آنان[۱۹۹] و نیز به جای آوردن نماز، روزه و حج از جانب والدین.[۲۰۰] حتی در کتاب های فقهی به‌جای آوردن قضای نماز و روزه پدر بر پسر بزرگ او واجب شده‌است.[۲۰۱]
گفتار دوم: حق احترام و تکریم
در اسلام آن قدر که به احترام و تکریم پدر و مادر توصیه و سفارش شده، نسبت به دیگران توصیه نشده است و آثار مطلوب و بزرگی که در پی این احترام و قدردانی نصیب انسان می شود،. بر کسی پوشیده نیست و از آن اموری است که در نزد خدای حساب گر، جایگاه عظیمی دارد.
قرآن شریف نیز در آیات قابل توجهی مانند آیات:۸۳ سوره بقره، ۳۶ سوره نساء، ۱۵۱ سوره انعام، ۲۳ سوره شعراء، ۱۴ سوره لقمان و… سخن از والدین و احسان و نیکی در حق آنها را به میان می‌آورد.
البته حق هم همین است که قرآن کریم نسبت به پدر و مادری که از ابتدای تولد فرزند زحمت ها و مشقت هایی را متحمل شده اند، این گونه عنایت داشته باشد و امر به احسان و تکریم این دو بزرگوار را بعد از دعوت به توحید و یکتاپرستی خدای (جلّ و اعلی) قرار دهد.
در آیه ۳۶ سوره نساء می خوانیم: «وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا…».[۲۰۲]
اهمیت احترام و نیکی به پدر و مادر در این آیه و آیات مشابه دیگر به بهترین وجه ممکن نمودار شده و بیان می شود که پس از دستور به عبودیت و یگانه پرستی، آن چه که در مرتبه بعد قرار می گیرد و اولویت دارد، احسان و تکریم مقام بلند پدر و مادر است.
باز هم سخن از توحید و بلافاصله پس از آن امر به تواضع و احسان و تجلیل از والدین و کمک به آن ها در امور زندگی و نهی از رنجش و آزار آنان، حتی با کوچک ترین کلام نامناسب است. بلکه باید با نرمی و کلامی نیکو و مودبانه با آنان سخن گوید؛ «قولاً کریماً».
اما به طور مسلم زحمتی که مادر به خصوص در ایام کودکی در قبال فرزندان خود متحمل می شود، نسبت به پدر بیشتر است و این زحمت و مشقت بیشتر، تکریم و احترام بیشتری را می طلبد؛ چنان که در روایات متعدد نسبت به احترام به مادر سفارش های ویژه ای شده است.
احترام به پدر و مادر معنی گسترده و وسیعی دارد، به طور خلاصه هر شکل و هر نوع بی احترامی و هر چیزی که موجب ناخشنودی و نارضایتی آن ها شود باید از آن دوری جست. اگر بیان محرمات الهی از شرک شروع می شود و نکته رمز قرآن این است که در واقع شرک سرچشمه اصلی همه ی مفاسد اجتماعی است و ذکر نیکی به پدر و مادر بلافاصله بعد از مبارزه با شرک و قبل از دستورهای مهمی همانند تحریم قتل نفس و اجرای اصول عدالت می آید، دلیل بر اهمیت فوق العاده حق پدر و مادر در دستورهای اسلامی است. این موضوع وقتی روشن می شود که می بینیم به جای تحریم آزار پدر و مادر که هم آهنگ با سایر تحریم های این آیه است موضوع احسان و نیکی کردن، ذکر شده است؛ یعنی نه تنها ایجاد ناراحتی برای آنها حرام است، بلکه علاوه بر آن احسان و نیکی در مورد آنان نیز لازم و ضروری است.
اصل توحید یکی از اساسی ترین تعلیمات انسانی انبیا الهی است. در این آیه پروردگارت فرمان داده که تنها او را بپرستید و نسبت به پدر ومادر نیکی کنید. « و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احساناً» قضا مفهوم و معنی موکدتری از امر دارد و امر و فرمان قطعی و محکم را می رساند و این نخستین تاکید در این مساله است. قرار دادن توحید یعنی اساسی ترین اصل اسلامی، در کنار نیکی به پدر و مادر تاکید دیگری است بر اهمیت این دستور اسلامی، مطلق بودن احسان، که هرگونه نیکی را در بر می گیرد و هم چنین والدین که مسلمان و کافر را شامل می شود، سومین و چهارمین تاکید در این جمله است. توجه به این نکته نیز لازم است که فرمان معمولا روی یک امر اثباتی می رود و در این جا روی نفی رفته است (پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید) ممکن است این شکل سخن راندن برای این باشد که: از جمله «قضی» فهمیده می شود که جمله دیگری در شکل اثباتی در تقدیر است و در معنی چنین می باشد. پروردگارت فرمان موکد داده است او را بپرستید و غیر او را نپرستید و یا این که مجموع جمله ی نفی و اثبات ( لا تعبدوا الا ایاه) در حکم یک جمله اثباتی است.[۲۰۳]
گفتار سوم: حق اطاعت
در سوره لقمان اشاره شده که به پدر و مادر احترام کنید و به حرف آن ها گوش دهید مگر در مواقعی که امر به شرک خدا کنند این شرک چه محدوده ای دارد و تا چه حد عمل به اوامر پدر و مادر جایز است؟
اطاعت از پدر و مادر و احترام به آن ها تا جایی لازم است که مغایر احکام واجب یا حرام الهی نباشد. لذا اگر پدر ومادر انجام عمل حرام و یا ترک فعل واجبی مانند نماز را از فرزند خواهان باشند، نباید از آن ها پیروی نماید. اما در سایر موارد اعم از کارهای مباح و یا مستحب رعایت احترام و رضایت آن ها لازم است. مثلا اگر روزه مستحبی بود اما پدر و مادر فرزند را امر کنند که روزه مستحبی نگیرد، در صورتی که مخالفت با آن ها، موجب اذیت آن ها شود، بنا بر فتوای اکثر مراجع جایز نیست.[۲۰۴] منظور از شرک در آیه شریفه شرک آشکار و خروج از مدار توحید است. ولایت پدر و مادر در راستای اطاعت خداوند متعال، معنا پیدا می کند. به عبارت دیگر چون خداوند توصیه کرده است که از پدر و مادر اطاعت کنید، در طول اطاعت حکم الهی، مطیع دستورات پدر و مادر نیز هستیم. البته این نکته علاوه بر بیان شرعی مذکور، جنبه عاطفی و اخلاقی نیز می تواند داشته باشد. اما در باب جعل ولایت برای پدر یا مادر، حکم اسلام نافذ است. بنابراین در دستوراتی که والدین برخلاف حکم الهی می دهند، نباید از آن ها اطاعت کرد، گرچه اطاعت نکردن از آن ها به معنای جواز بدرفتاری فرزند با پدر و مادرش نیست، برای نمونه، اگر پدر به پسرش که حج واجب بر گردن دارد، بگوید که چون دلش برای او تنگ می شود، پس حج نرود، پسر باید با ادب و صمیمیت و مهربانی با پدر رفتار کرده، با او سخن بگوید، تا پدر را قانع کند، اما در هر صورت گوش دادن به این دستور پدر جایز نیست، چون برخلاف حکم الهی است. خلاصه آن که لزوم رفتار مناسب و همراه با رافت اسلامی با پدر و مادر، با اطاعت نکردن از امر آن ها در دستوراتی که برخلاف شرع است، در تعارض نیست و منافاتی ندارد.
اطاعت از پدر و مادر در طول اطاعت از خداست، و در عین اطاعت نکردن از این دستورات، احترام به پدر و مادر ضروری و سفارش شده است.[۲۰۵]
شاید پرسیده شود که جلب رضایت والدین، تا چه حد و تا کجا لازم است؟ در این مورد، باید متذکر شد که اگر چه ممکن است به نظر برسد که به طور نامحدود باید در جهت تامین رضایت والدین عمل کرد؛ اما این امر تا بدان جاست که اطاعت از والدین، تضادی با اطاعت خداوند نداشته باشد. در حقیقت، احسان نسبت به والدین و تکریم آنان تا آن جا لازم است که اگر آنان بر دینی غیر از دین مبین اسلام بودند، بنابر نص صریح قرآن و روایات، باز مجاز نیستیم که ترک احسان کنیم و در امور دنیوی باید مطیع آن ها باشیم و در مسایل دینی و مذهبی، اگر اطاعت و فرمان پدر و مادر، مخالف فرمان خدا و رسولش باشد، در این صورت، اطاعت از آنان لازم نیست.
قرآن کریم در آیات زیادی در کنار توصیه به اطاعت از والدین، این نکته را نیز گوشزد می کند که متابعت از پدر و مادر، مشروط بر عدم تضاد با فرمان خداوند است و در صورتی که متابعت از والدین، سبب خروج از عبودیت شود، این اطاعت لازم نیست.
خداوند متعال، پیش از آنکه اطاعت از والدین را بخواهد، دعوت به عبودیت و پرستش و اطاعت خویش و عمل به اصل توحید را می خواهد. بالاترین حق را خداوند بر گردن ما دارد که بر تمام حقوق دیگر، مقدم است. در حقیقت، همه چیز باید فدای هدف اصلی، یعنی توحید شود.
خلاصه آن که رضایت والدین و دوستی آنان، بسیار مورد سفارش است؛ ولی این امر نباید باعث اطاعت کورکورانه و بی تعقل شود، به صورتی که حتی به دعوت کفرآمیز آنان نیز رضایت دهیم.
مبحث دوم: حقوق مالی
در پاره‌ای آیات مدنی، به فرزندان توصیه شده است که حقوق مالی و اقتصادی والدین را رعایت کنند.
فرزندان باید از اموالشان به پدر و مادر انفاق کنند و در وصیت و میراث سهم والدین را، آن‌گونه که دستور داده شده است، در نظر بگیرند
گفتار اول: اجرت والدین
از موارد قابل بحث در زمینه اجرت والدین، میتوان به اجرت حضانت اشاره کرد. از ماده۱۱۶۸ق.م «نگاهداری اطفال هم حق و هم تکلیف ابوین است.» چنین استنباط می گردد که پدر یا مادر در نگاهداری و حضانت طفل به تکلیف قانونی خود عمل می کند و برای انجام این وظیفه قانونی حق مطالبه اجرت ندارد و تکلیف حضانت تبرعی و مجانی است. سوالی که مطرح می شود این است که چرا مادر برای شیر دادن به طفل می تواند اجرت مطالبه کند ، ولی برای حضانت و نگاهداری طفل نمی تواند دستمزد و اجرت بگیرد؟ در پاسخ به این سوال می توان گفت شیر دادن با حضانت متفاوت است ، زیرا شیر دادن جزو وظایف زن نیست ، درحالی که حضانت از جمله وظایف اوست. البته اگر حضانت طفل به کسی غیر از مادر یا پدر محول شده باشد ، طبق ضوابط کلی و عمومی ، چون عمل او محترم است ، به وی اجرت تعلق می گیرد ، مگر این که حضانت کننده طفل قصد تبرع داشته باشد. هرگاه نگاهداری به شخصی غیر از پدر و مادر واگذار شود ، اجرت حضانت بدوا به عهده پدر است و اگر پدر فوت شده باشد، به عهده مادر خواهد بود. در مورد قیم ، که ممکن است عهده دار حضانت نیز باشد ، به استحقاق اجرت تصریح شده است.[۲۰۶]
هنگامی که نزاعی بین والدین نیست و با کمال صمیمیت زندگی می کنند، هر دو به مقدار توانشان در منزل و بیرون منزل کار می کنند، تا سعادت خود و فرزندانشان را فراهم سازند. مرد به طور معمول در بیرون خانه به فعالیت مشغول است و زن چه شاغل و چه غیر شاغل، طوری برنامه ریزی می کند که کارهای خانه زمین نماند و هیچ گاه بحث های حقوقی پیش نمی آید. آنان هم حقوق خود را اعمال می کنند و هم به تکلیف خود عمل می نمایند. پدر معمولا غذا، لباس، مسکن و هزینه های تحصیلی و سپس هزینه ازدواج فرزندان را تهیه می نماید و مادر بچه ها را شیر می دهد، تمیز می کند، درس محبت به آنان می دهد، و در خانه آشپزی، ظرف شویی، لباس شویی انجام می دهد. این وضعی است که در اکثر خانواده ها است و هیچ گاه از سوی زن، سخن از مزد و اجرت مطرح نمی شود. حال سخن این است که آیا زن حق اجرت گرفتن بر چنین اموری را دارد؟ گاهی برخی شروط را ضمن عقد به گونه ی صریح مطرح می سازند، اما برخی شروط را مطرح نمی سازند، زیرا عرف بر همان استوار است، مانند این که در معاملات و خرید و فروش، شروطی برای قیمت یا جنس ذکر می کنند، ولی شرط صحت را مطرح نمی سازند زیرا مسلم است و عقد بر همان مبنا خوانده می شود و کالا باید صحیح باشد.اگر معیوب بود خریدار حق بر هم زدن معامله را دارد، اگر چه آن را ضمن عقد شرط نکرده باشند.[۲۰۷]
در بحث ما نیز امور عرفی مانند شرط صحت در معاملات می باشد، مگر این که صراحتا خلافش شرط شود، که در آن صورت شرط تصریح شده خلاف عرف قابل قبول می باشد. اگر چه فقیهان گاهی سخن از جواز اجرت گرفتن همسر به میان آورده و بر آن آیه قرآن، روایات و اجماع را به عنوان دلیل ذکر کرده اند.
گفتار دوم: نفقه والدین
در فقه شیعه پرداخت نفقه برخی از اشخاص بر انسان واجب است. سبب واجب شدن نفقه یکی از سه امور ؛زناشویى ، قرابت و مالکیت است. از جمله کسانی که نفقه آنان بر عهده انسان است والدین هستند. علاوه بر همسر و فرزندان که واجب النفقه انسان هستند و شخص باید نفقه آنان را پرداخت کند، پدر و مادر نیز جزو واجب النفقه های انسان هستند. روایات متعددی در این باب رسیده است. امام صادق (ع) در حدیثی می فرمایند: شخص را می توان برای پرداخت نفقه والدین و فرزندان و همسرش اجبار کرد. لذا بر طبق روایات، مراجع عظام تقلید، نفقه والدین را واجب می دانند. پس اگر پدر یا مادر یا هر دوی آن ها توانایی اداره زندگی خودشان را نداشته باشند، بر فرزند واجب است در صورت توانایی در حد کفاف، به زندگی آن ها کمک کند. وجوب پرداخت نفقه مخصوص پسران نیست بلکه نفقه والدین در صورت توانایی دختر، بر او هم واجب است. و اگر پسر توانایی مالی نداشت، در صورت امکان بر پسر پسر، یا دختر پسر، یا فرزندان دختر(نوه های دختری پدر) پرداخت نفقه واجب است. البته واضح است که وجوب پرداخت نفقه والدین درباره والدین حقیقی است ولی کمک به کسانی که بر انسان حق دارند و برای او زحمت کشیده اند و اصولا کمک به نیازمندان و آشنایانی که توانایی مالی ندارند، از اعمال مورد پسند و محبوب خداوند است. تامین هزینه زندگی اقارب نسبی معسر در خط صعودی و نزولی به شرط تمکن منفق، از واجبات دینی و مسلمات فقه و حقوق اسلامی است؛ مساعدت به دیگر اقارب نیازمند، هم از مستحبات شرعی به شمار می رود. لیکن بسیاری از خانوده ها از وظایف خود در قبال والدین تنگدست، یعنی بارزترین مصداق های اقارب و الزامات قانونی ترک انفاق ایشان ، اطلاع کافی ندارند و در برابر این وظیفه الهی ، تنها براساس عرف و عادت، یا تمایلات درونی خویش رفتار می نمایند. قوانین مدون، نفقه در مورد والدین را ملحوظ نموده، برای آن ضمانت اجرایی حقوقی و کیفری در نظر گرفته و ترک انفاق را جرم تلقی کرده است. لیکن به نظر می رسد به همه ابعاد روح لطیف اسلام در وضع قوانین مزبور نپرداختهاند و نه تنها در رفع نیازهای مادی، معنوی و عاطفی والدین، همه جانبه گری لازم را نداشته و تمام حیطه های زندگی ایشان را مدنظر قرار نداده است، بلکه اصولا درخصوص برخی هزینه های ضروری ایشان نیز ساکت مانده است. لذا تعارض ها و ابهام های برخی مواد قانونی در این زمینه حقوق والدین را تحت شعاع قرارداده است. از نظر علمای اسلامی آیات کریمه برضرورت پیوند محکم نسل نو با نسل گذشته، در سایه تقوای الهی دلالت می نماید، و اطلاق خطاب های مذکور بیان گر این مطلب است که در وجوب موارد فوق شرط مقابله مطرح نمی باشد. از سوی دیگر حقوق اسلامی که مبتنی بر کرامت انسانی و عدالت اجتماعی است، مسلمین را ملزم به پرداخت نفقه اقربای مستمند نموده است و به صله رحم نیز سفارش نموده است. پرداخت نفقه والدین به عنوان تکلیف اولاد، در حقوق اسلامی از نظر بعد اجتماعی نیز قابل تامل است.
بند اول : مروری بر قوانین مربوط به نفقه اقارب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...