منابع پایان نامه ها – (ادبیات و مستندات ، چارچوب ها و مبنای ، سابقه و پیشینه تحقیق) – 5 |
“
۱-۵-۲- سؤالهای فرعی تح– مهمترین موانع نیروی انسانی دراجرای مدیریت مبتنی بر هدف برای بهبود عملکرد کارکنان کدام است؟
– مهمترین موانع مالی در اجرای مدیریت مبتنی بر هدف برای بهبود عملکرد کارکنان کدام است؟
– مهمترین موانع اداری در اجرای مدیریت مبتنی بر هدف برای بهبود عملکرد کارکنان کدام است؟
– مهمترین موانع مدیریتی در اجرای مدیریت مبتنی بر هدف برای بهبود عملکرد کارکنان کدام است؟
– مهمترین موانع ساختاری در اجرای مدیریت مبتنی بر هدف برای بهبود عملکرد کارکنان کدام است؟
– مهمترین راهبردهای نیروی انسانی در اجرای مدیریت مبتنی بر هدف برای بهبود عملکرد کارکنان کدام است؟
– مهمترین راهبردهای مالی دراجرای مدیریت مبتنی بر هدف برای بهبود عملکرد کارکنان کدام است؟
– مهمترین راهبردهای اداری دراجرای مدیریت مبتنی بر هدف برای بهبود عملکرد کارکنان کدام است؟
– مهمترین راهبردهای مدیریتی در اجرای مدیریت مبتنی بر هدف برای بهبود عملکرد کارکنان کدام است؟
– مهمترین راهبردهای ساختاری در اجرای مدیریت مبتنی بر هدف برای بهبود عملکرد کارکنان کدام است؟
۱-۶- مفاهیم و واژه های عملیاتی
مدیریت مبتنی بر هدف: فرآیندی که به واسطه آن رئیس و زیردست با کمک هم اهداف را شناسایی نموده و همچنین معیار عملکرد و مسئولیت افراد را تعریف میکند.
عملکرد کارکنان: عملکرد عبارت است از مجموعه رفتارهایی در ارتباط با شغل که افراد از خود نشان میدهند.
تعریف عملیاتی:
مدیریت مبتنی بر هدف: نمره ای که آزمودنی در پرسشنامه محقق ساخته میگیرد.
فصل دوم
مروری بر تحقیقات انجام شده
(ادبیات و مستندات ، چارچوب ها و مبنای ، سابقه و پیشینه تحقیق)
بخش اول : مفاهیم و تعاریف نظری
۲-۱- مفاهیم و تعاریف مدیریتی
مدیریت بر مبنای هدف به مجموعه ای از رویه های رسمی یا نسبتا رسمی اطلاق می شود، که با تعیین هدف،شروع و دامنه آن تا مرز بررسی عملکردها کشیده می شود.
مدیریت مبتنی بر مبنای هدف،یک نظام مدیریتی فراگیر است که کوششهای کلیدی مدیران را به شیوه ای منطقی یکپارچه میکند و به گونه ای آگاهانه برای دستیابی اثر بخش و کارآمد به اهداف فردی و سازمانی جهت گیری شده است.
مدیریت بر مبنای هدف در نوشتههای نویسندگان مختلف بطورگوناگون تعریف شده است که یکی از پذیرفته ترین آن ها تعریفی است که «اودیورنه» به دست میدهد وی مدیریت بر مبنای هدف را فرایندی قلمداد می کندکه از طریق آن مدیران سطوح بالا وپایین سازمان مشترکاً اهداف را مشخص میسازند و حدود مسئولیتها و وظایف هر فرد را با در نظرگرفتن نتایج مورد انتظار تعیین میکنند و تمامی این عوامل برای اداره واحد و ارزشیابی فعالیتهای افراد به کار میرود. (موریسی، ۱۳۶۸، ص۱۰)
در غرب برای نخستین بار به سال ۱۹۵۴ پیتردراکر اصطلاح «مدیریت بر مبنای هدف و نتیجه» را در یکی از کتابهای خود به کار برد و بر آن به عنوان اساس سیستم مدیریت تأکید نمود. او در این باره مینویسد:
«در این زمان آنچه سازمانها بدان نیاز دارند، سیستمی از مدیریت است که کوششهای گروهی را شکل بخشد وتلفیقی بین هدفهای فردی و سازمانی به وجود آورد و آن ها را با یکدیگر هماهنگ سازد. مدیریت بر مبنای هدف تنها سیستمی است که برآورد این نیاز را امکانپذیر میسازد.»
لازم به تذکر است که «مدیریت بر مبنای هدف» سیستم و مجموعه جدیدی از اجزا و عوامل قدیمی است که پیش از ۱۹۵۴ نیز در نوشته های تیلور و فایول و التون میو عنوان شده است. دراکر این عوامل را با هم تلفیق نموده و به سیستم دست یافت که بدیع مینمود. در این سیستم جدید اهمیت هدفها و برنامهریزی از نظرات فایول و تیلور،اهمیت نقش فرد درسازمان،احساس تعهداودرمقابل تحقق هدفهای سازمان و مدیریت مشارکت جویانه،از نظرات علمایی چون التون میو و تاثیر مشارکت کارکنان در بهبود امور و افزایش احساس رضایت از طریق سهیم شدن درتصمیم گیریها بوده است و همان طور که اشاره شد دراکر این اجزا و عوامل را در قالبی نو ارائه دادکه به جرئت میتوان گفت در پیشبرد مدیریت نقشی مؤثر از اجزا و عوامل متشکله خواهد داشت. پس ازدراکر نظریه پردازان دیگری چون مک گریگور، هامیل، بلیک و موتن و لیکرت، این سیستم را توسعه و بهبود بخشیدند. مک گریگور در تئوری y انسان را علاقمند به کار قلمداد میکند ومعتقد است هر فردی مایل است در کار خود قبول مسئولیت کندو در تحقق هدف های سازمان از طریق مدیریت مشارکت جویانه خود را متعهد احساس نمایند.
بخش دوم: مدیریت عملکرد
۲-۲- مقدمه
در تعریفی ساده از عملکرد می توان به مجموع رفتارهای کارکنان در یک سازمان در ارتباط با حیطه مسئولیتی آن ها اشاره کرد. مدیریت عملکرد روشی است استراتژیک و یکپارچه که با برنامهریزی و هدفگذاری برای سازمان و کارکنان آغاز شده و پس از ارزیابی آنان از طریق کنترل شاخصهای عملکرد، پیشنهاداتی را برای بهبود فرآیندها و بهبود عملکرد کارکنان فراهم میآورد. تداوم این چرخه، موفقیتی پایدار برای سازمان به دنبال خواهد داشت.
امروزه عملکرد و ارزیابی آن مبحث مهمی در سازمانها به شمار می رود. برای این که کارکنان عملکرد خوبی ارائه دهندبایدبه دقت مورد ارزیابی قرارگیرند ولی قبل ازآن،عملکرد بایدبا فراست ونظامندی مدیریت شود.مدیریت عملکرد،فرایندی مشترک بین مدیران،کارکنان وتیمهایی است که موردمدیریت قرار می گیرند؛ بنابرین فرایندی تعاملی است که توجه به عملکرد مطلوب درآن نادیده گرفته نمی شود. مدیریت عملکرد، مسئولیت مشترک بین مدیران و اعضای تیم آن ها است مورد توجه قرار میدهد. میتوان گفت که فرایندهای مدیریت عملکرد بخشی از یک رویداد فراگیر و همه جانبه به موضوع مدیریت عملکرد هستند.
۲-۳- تعریف مدیریت عملکرد
مدیریت عملکرد یک فرایند استراتژیک و یکپارچه است که از طریق بهبود عملکرد و توسعه قابلیتهای افراد وتیمهای کاری موجب موفقیت پایدار سازمانها می شود. مدیریت عملکرد، یک مفهوم استراتژیک است، از این حیث که با موضوعات وسیعتر کسبوکار و نیز با جهتگیری کلی آن برای نیل به اهداف بلند مدت مرتبط است. مدیریت عملکرد از دو جهت قابل بررسی است:
- یکپارچگی عمودی، که عبارت از ایجاد پیوند بین اهداف سازمانی، تیمی و فردی با شایستگیهای محوری است.
- یکپارچگی افقی،که عبارت از پیوند با جنبههای مختلف مدیریت منابع انسانی به ویژه توسعه منابع انسانی،بهبود سازمانی و پاداش به منظور تحقق یک رویکرد منسجم به مدیریت و توسعه منابع انسانی است.
در یک تعریف ساده مدیریت عملکرد عبارت است از ممیزی بینش، دانش و تواناییهای بالفعل و بالقوه منابع انسانی و پرورش افراد در راستای استرتژیهای سازمانی و تعالی افراد و جامعه. در شرکت یونایتد دیستیلرز همان طور که کریس بنز مطرح میکند، فعالیتهای مدیریت عملکرد از طریق چشمانداز و الزامات استراتژیک کسب و کار هدایت میشوند.
“
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1401-09-20] [ 02:51:00 ب.ظ ]
|